کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جافل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جافل
لغتنامه دهخدا
جافل . [ ف ِ ] (اِخ ) اسبی بود مر بنی ذبیان را. (منتهی الارب ).
-
جافل
لغتنامه دهخدا
جافل . [ ف ِ ] (ع ص ) از جای برکنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : مراجع نجد بعد فرک و بغضةمطلق بصری اسمع القلب جافلة. (اقرب الموارد).|| موی گردآمده بر سر. || سبک رو از همه چیز. (مهذب الاسماء).
-
واژههای مشابه
-
بنات جافل
لغتنامه دهخدا
بنات جافل . [ ب َ ت ُ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) اسبان نجیبی که به فحل معروف بنام جافل منسوب هستند. (از المرصع).
-
واژههای همآوا
-
جعفل
لغتنامه دهخدا
جعفل . [ ] (ع اِ) جعفیل . گل جالیز. گلک .(ذیل قوامیس عرب تألیف دزی ). رجوع به جعفیل شود.
-
جستوجو در متن
-
جفلة
لغتنامه دهخدا
جفلة. [ ج َ ف َ ل َ ] (ع اِ) قد. بالا. قامت . || چوبی که بدان قد را اندازه گیرند. (دزی ). || ج ِ جافل .
-
جافلة
لغتنامه دهخدا
جافلة. [ ف ِ ل َ ] (ع ص )تأنیث جافل : ریح جافلة؛ باد سریع. (منتهی الارب ).
-
جفل
لغتنامه دهخدا
جفل . [ ج ُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جافل . جُفّال جَفَلَة. گریزپایان . فراریان . || زودگذرندگان . چیزها و کسان ناپایدار وسپنجی . || مهاجران . کوچ کنندگان . (دزی ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن فهد الاسدی ، ملقب به جمال الدین . فاضل فقیه مجتهد زاهد عابد وَرِع تقی نقی . در سال 757 هَ .ق . تولد یافته در بلده ٔ حله نشو و نما کرد. چون درجه ٔ رشد و تمیز را قدم نهاد از پی تحصیل علوم و اکتساب معارف نگریست ...