کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاسازی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاسازی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ملحق
-
جستوجو در متن
-
embedding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعبیه کردن، نشاندن، جاسازی کردن، فرو کردن، خواباندن، محاط کردن، دور گرفتن، جا دادن، در درون کار کردن
-
hied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاسازی شده، عجله کردن، شتاب کردن، شتابیدن، زود رفتن، بشتاب رفتن
-
تعبیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آراستن، ساختن ۲. آمادهسازی، تهیه، جاسازی ۳. آماده ساختن، قرار دادن، آماده کردن ۴. حیله
-
ملحق
دیکشنری عربی به فارسی
فرعي , هم دست , ضميمه , ذيل , افزايش , الحاق , الحاقي , افزوده , ملا زم , معاون , يار , کمک(- )فرع , قسمت الحاقي , صفت فرعي , پيوستن , ضميمه کردن , پيوست , ضميمه سازي , جاسازي کردن , الحاق کردن , در جوف چيزي گذاردن , جا دادن , داخل کردن , در ميان گذا...
-
مسک
لغتنامه دهخدا
مسک . [ م َ ] (ع مص ) چنگ درزدن به چیزی . (از منتهی الارب ). گرفتن چیزی را و آویختن و چنگ درزدن به آن . || جاسازی کردن برای آتش در زمین ، سپس آن را با خاکستر و پشکل پوشاندن . (از اقرب الموارد).