کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جازع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جازع
لغتنامه دهخدا
جازع . [ زِ ] (ع ص ) ناشکیبا. زاری کننده .(منتهی الارب ). ناله کننده . || (اِ) چوب وادیج که بر آن شاخهای انگور اندازند. || هرچوب که میان دو چیز در پهنا نهاده بر آن چیزی اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به جازعة شود.
-
واژههای همآوا
-
جازء
لغتنامه دهخدا
جازء. [ زِءْ ] (ع ص ) کافی و بسنده : جازئک من رجل ؛ کافی و بسنده است تو را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
اجزع
لغتنامه دهخدا
اجزع . [ اَ زَ ] (ع ن تف ) بجزع تر. جازع تر.
-
جازعة
لغتنامه دهخدا
جازعة. [ زِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث جازع . زن زاری کننده و ناشکیبا. || (اِ) چوب وادیج که بر آن شاخهای انگور اندازند. || هر چوب که میان دو چیز در پهنا نهاده بر آن چیزی اندازند. (منتهی الارب ). و رجوع به جازع شود.
-
جزاع
لغتنامه دهخدا
جزاع . [ج ُ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء). جازِع . جَزِع . جَزُع . جَزوع . (منتهی الارب ) (متن اللغة). || (اِ) بند هیزم (وبیل ). (از متن اللغة). رجوع به جازع شود.
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج َ زِ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). و رجوع به جازِع و جَزُع شود.
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج َ زُ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). ضد صبور (شکیبا). (اقرب الموارد).جازِع . جُزاع . جَزِع . جَزوع . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به این کلمات شود.
-
حزم شعبعب
لغتنامه دهخدا
حزم شعبعب . [ ح َ م ُ ] (اِخ ) نام جائی است که در شعر آمده است : تبصّر خلیلی هل تری من ظعائن سوا لک نقباً بین حزمی شعبعب فریقان منهم جازع بطن نخله و آخر منهم قاطع حد کبکب . امروءالقیس (از معجم البلدان ).و در مراصدالاطلاع حزم سعیف آمده است .
-
جزوع
لغتنامه دهخدا
جزوع . [ ج َ ] (ع ص )ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). ناشکیبا. (دهار) (مهذب الاسماء). بسیار جزع کننده . بی شکیبا. بسیار بی تابی کننده . بسیار ناشکیبایی کننده . (یادداشت مؤلف ) : و ذوالصبر محمود علی کل ح...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) عبدالرحیم بن ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن القشیری . ابن خلکان گوید: او امامی کبیر بود ماننده ٔ پدر خود در علوم و مجالس سپس مواظبت دروس امام الحرمین ابی المعالی کرد تا طریقت او را در مذهب و خلاف بیاموخت پس قصد زیارت خانه کرد ...
-
وادیج
لغتنامه دهخدا
وادیج . (اِ) چفت و چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند. (برهان ). واکیج . چفته . چفته بندی . داربست . چفته و داربست که عرب آن را عریش گوید. (از منتهی الارب ). چفته و چوب بندی که تاک انگور بر بالای آن اندازند. (ناظم الاطباء). چفتی باشد که انگ...
-
جزع
لغتنامه دهخدا
جزع . [ ج َ ] (ع اِ) مهره ٔ یمانی که در او سفید و سیاه باشد. (از متن اللغة). شبه پیسه ٔ یمانی که چشم را در سپیدی وسیاهی به وی تشبیه دهند و اگر آن را در انگشتری کرده بپوشند مورث اندوه و خوابهای پریشان بیمناک و باعث مخاصمت با مردمان است و اگر بر آن موی...