کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جازر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جازر
لغتنامه دهخدا
جازر. [ زِ ] (اِخ ) سمعانی آن را جازرة ثبت کرده است . (الانساب در نسبت جازری ). در معجم البلدان آمده است : قریه ای است از نواحی نهروان از توابع بغداد، نزدیک مدائن و آن قصبه ٔ طسوج جازر است . (معجم البلدان ). صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: جازر، شهری میباش...
-
جازر
لغتنامه دهخدا
جازر. [ زِ ] (ع ص ، اِ) شتر کشتنی . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
جعظر
لغتنامه دهخدا
جعظر. [ ج َ ظَ ] (ع ص ) کلان سرین که در وقت رفتن سرین بجنباند. (منتهی الارب ).
-
جاذر
لغتنامه دهخدا
جاذر. [ ذَ ] (اِخ ) یکی ازقریه های واسط است . (معجم البلدان ) (مراصد الاطلاع ).
-
جاذر
لغتنامه دهخدا
جاذر. [ ذَ ] (معرب ، اِ) الشوذر. رجوع به شوذر و المعرب جوالیقی حاشیه ٔ ص 205 شود.
-
جستوجو در متن
-
هورام
لغتنامه دهخدا
هورام . (اِخ ) نام شهریار جازر بود که هنگام گشودن فلسطین بر جازر شهریار بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
جزیر
لغتنامه دهخدا
جزیر. [ ج ِزْ زی ] (ع ص ، اِ) شترکُش .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ). جَزّار. جازِر. (تاج العروس ). رجوع به کلمات مزبور شود.
-
راذان
لغتنامه دهخدا
راذان . (اِخ ) نام دو شهر است در حومه ٔ بغداد (سواد عراق ) بنام های راذان اسفل و راذان اعلی و دارای دههای بسیار و گروهی از متأخران بدانجا منسوبند، عبیداﷲبن الحر گفته است :اقول لاصحابی باکناف جازرو راذانها هل تأملون رجوعا.و نیز جماعتی به راذان عراق ...
-
شادهرمز
لغتنامه دهخدا
شادهرمز. [ هَُ م ُ ] (اِخ )نام کوره ای منسوب به هرمز شاه و از نواحی بغداد. اول آن سامرا و هفت طسوج بوده (از جمله ) شهر مداین که در آن ایوان است و طسوج الرازان الاعلی و طسوج الرازان الاسفل . (از انجمن آرای ناصری ). یکی از ولایات دوازده گانه ٔ اقلیم عر...
-
جزار
لغتنامه دهخدا
جزار. [ ج َزْ زا ] (ع ص ، اِ) شترکُش . (ناظم الاطباء) (دهار) (از منتهی الارب ) (کنزاللغة). اشترکش . ج ، جَزّارون . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). نحرکننده ٔ شتر. (از متن اللغة) (تاج العروس ). نسبت است به جزارة که نحر شتر باشد. (لباب الانساب ). ذبح کننده...
-
خازر
لغتنامه دهخدا
خازر. [ زِ ] (اِخ ) ظاهراً نام مکانی بوده است در بغداد. صاحب مجمع الامثال میدانی این کلمه را جازَر ذکر کرده و میگوید بخط ازهری این کلمه خازر آمده است ویوم خازر جنگی بوده است که در خازر بین اهل عراق و ابراهیم بن الاشتر از یکسو با عبیداﷲبن زیاد و اهل ش...
-
ذوالرمة
لغتنامه دهخدا
ذوالرمة. [ ذُرْ رُم ْ م َ ] (اِخ ) غیلان بن عقبةبن بهیش بن مسعودبن حارثةبن عمروبن ربیعةبن ساعدةبن کعب بن عوف بن ربیعةبن ملکان بن عدّی بن عبدمناةبن ادّابن طابخةبن الیاس بن مضربن نزاربن معدّبن عدنان . مکنّی به ابی الحرث . شاعر مشهور. معروف بذی الرمّة ی...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...