کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جاریه
/jāriye/
معنی
۱. =جاری۲
۲. (اسم) [جمع: جواری] کنیز کوچک؛ کنیزک.
۳. (اسم) [جمع: جواری] کشتی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاریه
فرهنگ فارسی معین
(یَ یا یِ ) [ ع . ] (اِ.) 1 - (ص .) مؤنث جاری . 2 - کنیز. 3 - کشتی . 4 - آفتاب . 5 - آب روان . ؛سننِ ~ عادات و رسوم رایج .
-
جاریه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: جاریَة، مؤنثِ جاری] jāriye ۱. =جاری۲۲. (اسم) [جمع: جواری] کنیز کوچک؛ کنیزک.۳. (اسم) [جمع: جواری] کشتی.
-
جاریه
واژهنامه آزاد
به معنی:زن برادر شوهر،جاری
-
واژههای مشابه
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن اصرم کلبی اجداری از بنی عامربن عوف است . ابن ماکولا گفت : جاریةبن اصرم صحابی و در شمار بصریها است و ابونعیم گفت : وی را صحبت نبوده است . (الاصابة ج 1 ص 227).
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن جابر عصری . ابن حجر آرد: رشاطی او را جزء وفد عبدقیس آورده است و ابن منده او را بنام جویریه عصری ذکر کرده و بگمان من این دو یک تن اند - انتهی . (الاصابة ج 1 ص 227).
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حُمَیْل بن شبةبن قرط اشجعی . طبری گفت : وی اسلام آورد و از اصحاب رسول اکرم (ص ) شد. ابن کلبی گفت : او جاریةبن حمیل بن شبةبن قرطبن مرةبن نصربن دهمان بن نصاربن سبیعبن بکربن اشجع دهمانی اشجعی است و در جنگ بدر با پیغمبر (ص ) بود...
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زید... ابن کلبی آرد: او صحابی است و در جنگ صفین با علی بود. (الاصابة ج 1 ص 227).
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عامربن مجمعبن العطاف . او یک تن از کسانی است که در بناء مسجد الضرار شرکت داشت . (امتاع الاسماع ص 482).
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اشجعی . هم سوگند بنی سلمة و از انصار است . ابن فتحون او را استدراک کرده و از سیف بن عمر آرد که در روز یرموک با خالدبن ولید و در جانب میسرة بود. (الاصابة ج 1 ص 227).
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن قدامةبن مالک بن زهیربن حصن بن رزاح بن سعدبن بحیرةبن ربیعةبن کعب بن سعدبن زیدمناةبن تمیم تمیی سعدی . او را عم الاحنف میگفتند. طبرانی گفت : احنف وی را از روی احترام عمو میخواند، زیرا نسب آنها تنها در سعدبن زید بهم میرسد. ابن س...
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن مجمعبن جاریة انصاری . طبرانی و دیگران او را ذکر کرده اند و گویند وی از گردآورندگان قرآن است ولی آنچه ضبط شده پدر وی قرآن را جمع کرده است . (الاصابة ج 1 ص 227).
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت مالک بن حذیفةبن بدر الفزاریة است . در امتاع الاسماع ص 296 نام او آمده است .
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) جاریة بنی عدی ؛ یکی از آزادشدگان ابوبکر بود. و این جاریه را عمر پیش از آنکه به اسلام آید عذاب میکرد، ابوبکر وی راخرید و آزاد ساخت . رجوع به امتاع الاسماع ص 19 شود.
-
جاریة
لغتنامه دهخدا
جاریة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث جاری . روان . رایجه . ساریه . نابعه . رونده . گذران . شونده . || کشتی . سفینه . ناو. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || ماری که از نوع افعی باشد. (اقرب الموارد). || نعمت خدا. (منتهی الارب ). || دختر خرد. (منت...