کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاذبه های انسان ساخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انجذب
-
بطرف جاذبه یامرکز نفوذ متمایل شدن
دیکشنری فارسی به عربی
انجذب
-
جستوجو در متن
-
man-made
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساخته دست بشر، انسانی، ساخت بشر، مصنوع انسان
-
cavemen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انسان های نخستین
-
نام آوران
واژهنامه آزاد
انسان های معروف, انسان های نامی به سبب کارهای مهم و بزرگ و مثبتی که انجام داده اند.پهلوان نامی
-
مقراز
واژهنامه آزاد
انسان های معروف, انسان های نامی به سبب کارهای مهم و بزرگ و مثبتی که انجام داده اند
-
وردید
واژهنامه آزاد
تکه های زاید چربی در گوشت گوسفند که در طب قدیم اعتقاد داشتند اگر انسان بخورد در بدن انسان تکثیر خواهد شد
-
induced earthquake
زمینلرزۀ القایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] زمینلرزهای که از فعالیتهای انسان، مانند تزریق مایعات در اعماق زمین، ساخت سد و انجام انفجارهای هستهای زیرزمینی ناشی شود
-
structures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازه های، ساختار، ساخت، ساختمان، سازمان، ترکیب، بناء، تشکیلات دادن
-
نوآور
واژهنامه آزاد
پدید آور، و به انسان های خلاق گفته می شود
-
شخص
واژهنامه آزاد
ذات هر انسان که دارای ویژگی های معلوم باشد
-
یأجوج
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نام یکی از دو قبیلة وحشی ساکن در پشت کوه های قفقاز. 2 - کنایه از: انسان های وحشی .
-
کک مک
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ) (اِمر.) لکه های ریز قهوه ای یا سیاه که روی صورت یا قسمت های دیگر بدن انسان بوجود می آید.
-
ساحه
واژهنامه آزاد
نام روستایی در استان شهرستان خاتم استان یزد که قدمتی دیرینه دارد در گذشته های دور یکی ازمحل های ساخت سلاح های سرد برای ارتش ایران بوده است
-
شمپانزه
فرهنگ فارسی معین
(شَ زِ) [ فر. ] (اِ.) گونه ای از میمون انسان نما که بدون دم است و در جنگل های افریقا زندگی می کند. قدش از انسان کوتاه تر و بدنش از موهای دراز پوشیده شده است .