کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاذ
لغتنامه دهخدا
جاذ. [ جاذذ ] (ع ص ) شتاب کننده . || از بیخ برنده . || شکننده . || پاره کننده . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
جأذ
لغتنامه دهخدا
جأذ. [ ج َءْ ذْ ] (ع مص ) بر دهان خوردن آب و مانند آنرا. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
جاز
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) موسیقی ارکستری است که از تطابق موسیقی آوازی و ضربی سیاهان افریقا در امریکا به وجود آمده و معمولا برای رقص نواخته می شود.
-
جعز
لغتنامه دهخدا
جعز. [ ج َ ع َ ] (ع مص ) آب به گلو جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شکل عامیانه ٔ عجز است . (دزی ).
-
جعظ
لغتنامه دهخدا
جعظ. [ ج َ ] (ع ص ) مرد دفزک متکبر بدخوی که وقت طعام خشم گیرد. (منتهی الارب ). مردم بدخوی . (مهذب الاسماء).
-
جعظ
لغتنامه دهخدا
جعظ. [ ج َ ] (ع مص ) راندن و بازداشتن . (منتهی الارب ).
-
جئز
لغتنامه دهخدا
جئز. [ ج َءْزْ ] (ع ص ) از جَاءَز. (از منتهی الارب ). آنکه آب بگلویش جسته است .
-
جئز
لغتنامه دهخدا
جئز. [ ج َءْزْ ] (ع مص ) آب بگلو جستن . (از منتهی الارب ).
-
جاض
لغتنامه دهخدا
جاض . [ جاض ض ] (ع ص ) نعت فاعلی از جَض ّ. خرامنده . || حمله کننده . (منتهی الارب ). و فعل آن با «علی » متعدی شود. یقال : جض علیه بالسیف . || سخت دونده . (منتهی الارب ).
-
جاز
لغتنامه دهخدا
جاز. (اِ) گیاهی است که بدان جامه رنگ کنند و اسپرک نیز گویند. (لغت محلی شوشتر).
-
جاز
لغتنامه دهخدا
جاز. (انگلیسی ، اِ) موسیقیی است که چندی پیش از نشأت تمدن ماشینی بر روی بنائی از رقص که مبنی بر «ریتم » انسانی و بی بندوباری آن است ساخته و پرداخته گردیده است ، نه بر روی ریتمی از مکانیک که عاری از هر نوع حالت انسانی باشد. پس این ادعا که جاز موسیقی ق...
-
جاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: jazz] (موسیقی) jāz ۱. نوعی موسیقی سیاهان امریکا که با سازهای بادی و کوبهای اجرا میشود. Δ در قرن ۱۹ میلادی متداول گردید و بیانکنندۀ احساسات تند و تٲثرات سیاهان از قیود بندگی و غربت بود. سپس بهتدریج در سراسر امریکا و کشورهای ا...
-
جَازٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بی نیاز کننده - کفایت کننده (کلمه جزاء به معناي بي نيازي و کفايت است )