کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جادوخیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جادوخیز
/jāduxiz/
معنی
=جادوگر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جادوخیز
لغتنامه دهخدا
جادوخیز. (نف مرکب ) کسی یا چیزی که جادو را برانگیزد. جادوگر : آهوی تاتار را سازد اسیرچشم جادوخیز و عنبرموی تو. خاقانی .رجوع به جادو شود.
-
جادوخیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jāduxiz =جادوگر
-
جستوجو در متن
-
عنبربوی
لغتنامه دهخدا
عنبربوی . [ عَم ْ ب َ ] (ص مرکب ) آنچه بوی عنبردهد و خوشبو باشد. رجوع به عنبربو شود : آهوی تاتار را سازد اسیرچشم جادوخیز و عنبربوی تو. خاقانی .نماند جز بدان پیغمبر پاک کزو در کعبه عنبربوی شد خاک . نظامی .چون شد آن مرغزار عنبربوی آب گل سر نهاد جوی به ...