کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جادوخیالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جادوخیالی
لغتنامه دهخدا
جادوخیالی . [ خ َ ] (حامص مرکب ) خیال بافی . خیال پردازی در شعر و سخن : بر آنم که این پرده خالی کنم در این پرده جادوخیالی کنم . نظامی (از آنندراج ).رجوع به جادوخیال و جادو شود.
-
جستوجو در متن
-
جادوخیال
لغتنامه دهخدا
جادوخیال . [ خ َ ] (ص مرکب ) کنایه از شاعر فصیح است . (آنندراج ). خیال باف . خیال پرداز. شاعری که در شعر خویش به تخیلات پردازد. رجوع به جادوخیالی شود.
-
جادوخیال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] jāduxiyāl ۱. خیالپرداز.۲. [مجاز] شاعری که در شعر خود خیالپردازی کند و نکتههای شگفتانگیز بیاورد: ◻︎ بر آنم که این پرده خالی کنم / در این پرده جادوخیالی کنم (نظامی۵: ۷۷۰).