کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جادهچسبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
road holding
جادهچسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و اجزای خودرو ، مهندسی بسپار- تایر] چسبیدن مؤثر تایر به جاده، بهویژه در سرعتهای بالا، پیچهای تند یا مسیرهای خیس
-
واژههای مشابه
-
چسبی
لغتنامه دهخدا
چسبی . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیگنان بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس که در 39هزارگزی شمال بشرویه و 4هزارگزی شمال نیگنان واقع است . دامنه و گرمسیراست و 275 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، ارزن ، ابریشم و باغات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی...
-
جاده
واژگان مترادف و متضاد
اتوبان، راه، شارع، شاهراه، طریق، طریقه
-
جاده
فرهنگ واژههای سره
راه
-
جاده
فرهنگ فارسی معین
(دِّ) [ ع . ] (اِ.) شاهراه ، راه بزرگ . ؛~صاف کن کنایه از: آن که وسیلة پیشرفت یا پیروزی دیگران را فراهم می کند.
-
جاده
لغتنامه دهخدا
جاده . [ جادْ دَ ] (ع اِ) معظم طریق و وسط آن . (اقرب الموارد). راه راست . ج ، جَوادّ. (مهذب الاسماء). شاه راه . راه بزرگ . گذر. معبر. جَرَجَه . جَرَج . مَجَبَّه . (منتهی الارب ). صاحب آنندراج آرد: جادّه بتشدید دال عربی ؛ به معنی راه باریک و راه راست ...
-
جاده
لغتنامه دهخدا
جاده . [ دَ ] (اِخ ) نام قریه ای است . صاحب مرآت البلدان آرد: جاده از قرای مشهور بلوک النجان است من بلوکات و مضافات هرات . این بلوک بر جانب شمال رودی که در آن ناحیه جاری است واقع و قرا و مزارع بسیار دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 27).
-
جاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جادَّة] jād[d]e ۱. راه وسیع و بزرگ؛ شاهراه.۲. راه وسیع عمومی در خارج شهر.
-
جاده
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ǰa:da طاری: rah طامه ای: reh طرقی: ǰâdda / rah کشه ای: rah نطنزی: ǰadda
-
جاده
دیکشنری فارسی به عربی
بوابة , جسر , شارع , طريق , مسار
-
adfreezing
یخچسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرایندی که در آن یک شیء براثر عمل پیوند یخ به شیء دیگر میچسبد
-
piston seizure
پیستونچسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] توقف ناگهانی موتور بهدلیل چسبیدن پیستون به دیوارۀ سیلندر براثر حرارت بسیار بالا یا روانکاری ناکافی
-
جاده مواصلاتی
فرهنگ واژههای سره
راه دسترس
-
جاده ٔ کوبیده
لغتنامه دهخدا
جاده ٔ کوبیده . [ جادْ دَ / دِ ی ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه صاف شده . جاده ٔ شوسه و کوبیده شده .