کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جادل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جادل
معنی
بحث کردن , گفتگو کردن , مشاجره کردن , دليل اوردن , استدلا ل کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جادل
لغتنامه دهخدا
جادل . [ دِ ] (ع ص ) بچه آهو و جز آن قوت گرفته و برفتارآمده . (منتهی الارب ). || غلام جادل ؛ کودک سخت و باقوت گشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، جَوادِل . (مهذب الاسماء).
-
جادل
دیکشنری عربی به فارسی
بحث کردن , گفتگو کردن , مشاجره کردن , دليل اوردن , استدلا ل کردن
-
واژههای همآوا
-
جعدل
لغتنامه دهخدا
جعدل . [ ج َ دَ ] (ع ص ) سخت و شدید. (تاج العروس ). نیک سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مشاجره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
جادل
-
استدلا ل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
جادل , سبب
-
دلیل اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
ازعم , جادل
-
بحث کردن
دیکشنری فارسی به عربی
جادل , منحرف , ناقش
-
گفتگو کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تفاوض , تکلم , جادل , ناقش