کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جابرانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جابرانه
/jāberāne/
معنی
ستمکارانه؛ ستمگرانه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیدادگرانه، جبارانه، ستمگرانه، ظالمانه، قهرآمیز ≠ عادلانه، دادگرانه
دیکشنری
highhanded
-
جستوجوی دقیق
-
جابرانه
واژگان مترادف و متضاد
بیدادگرانه، جبارانه، ستمگرانه، ظالمانه، قهرآمیز ≠ عادلانه، دادگرانه
-
جابرانه
فرهنگ فارسی معین
(بِ نِ) [ ع - فا. ] (ق مر.) ظالمانه ، ستمکارانه .
-
جابرانه
لغتنامه دهخدا
جابرانه . [ ب ِ ن َ ](ص نسبی ، ق مرکب ) (از: «جابر» و پسوند اتصاف «انه »)ستمگرانه . ستمکارانه . ظالمانه . رجوع به جابر شود.
-
جابرانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] jāberāne ستمکارانه؛ ستمگرانه.
-
جابرانه
دیکشنری فارسی به عربی
التعسفي
-
جستوجو در متن
-
التعسفي
دیکشنری عربی به فارسی
ظالمانه , جابرانه
-
ستمگرانه
واژگان مترادف و متضاد
بیدادگرانه، جابرانه، ظالمانه ≠ دادگرانه
-
ظالمانه
واژگان مترادف و متضاد
بیدادگرانه، بیرحمانه، جابرانه، ستمگرانه، شرورانه ≠ دادگرانه، عادلانه
-
جبارانه
واژگان مترادف و متضاد
بیدادگرانه، جابرانه، ستمگرانه، ظالمانه ≠ دادگرانه، عادلانه
-
جبرانه
لغتنامه دهخدا
جبرانه . [ ج َ ن َ / ن ِ ] (ص ، ق ) جبراً. (ناظم الاطباء). از روی جبر. جابرانه . بجبر. بزور. بستم .
-
جابرة
لغتنامه دهخدا
جابرة. [ ب ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث جابر. || ظالمانه ، ستمگرانه ، جابرانه : امور دواوین و قوانین در سلک نظام آوردو رسوم جابره برانداخت . (ترجمه تاریخ یمینی ص 42).
-
دیون سیراکوزی
لغتنامه دهخدا
دیون سیراکوزی . [ ی ُن ِ ] (اِخ ) (495؟ - 354؟ ق .م .) از رجال سیاسی یونان (سیسیل ) از شاگردان افلاطون بود. با حکومت جابرانه مخالفت ورزید و کوشید که حکومتی معتدل به ریاست دیونوسیوس کوچک برقرار کند. وی در آتن اقامت گزید (366 ق .م . تا 357 ق .م .) و حک...
-
کاپیتولاسیون
لغتنامه دهخدا
کاپیتولاسیون . [ ت ُ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) کاپیتلاسیون . حقی که به اتباع خارجیان در مملکتی دهند مبنی بر اینکه در محاکم خود آن مملکت محاکمه نشوند، بلکه در محاکم مربوط به دولت خود محاکمه گردند. در رساله ٔ «حقوق بین الملل خصوصی » چ 1 صفحه ٔ 35 آمده : در ...