کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ج
/j/
معنی
ششمین حرف الفبای فارسی؛ جِ؛ جیم. Δ در حساب ابجد: «۳ ».
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ج
فرهنگ فارسی معین
(حر.) یکی از حروف صامت ، ششمین حرف از الفبای فارسی است که در حساب ابجد برابر عدد 3 می باشد. گاهی به «ز» و گاهی به «گ » تبدیل می شود.
-
ج
لغتنامه دهخدا
ج . (حرف ) حرف ششم است از حروف الفبای فارسی و حرف پنجم از حروف هجای عرب و حرف سوم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل نماینده ٔ عدد سه است . و نزد لغویان و اهل صرف و نحو نشانه است جمع را و در تجوید علامت خاصه ٔ وقف جائز است و از حروف مصمته و شجریه و محقوره و...
-
ج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حرف) j ششمین حرف الفبای فارسی؛ جِ؛ جیم. Δ در حساب ابجد: «۳ ».
-
ج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) je نام واج «ج».
-
واژههای مشابه
-
جُ
لهجه و گویش گنابادی
jou در گویش گنابادی بسته به موقعیت بکارگیری به معنای جوی آب یا جو ، نام علمی: Hordeum vulgare یکی از غلات استعمال میگردد.
-
ج-غ
لغتنامه دهخدا
ج-غ. [ ج ِ ] (اِ) پرده ای که از چوبهای باریک سازند. || خانه ای که از چوب سازند. (ناظم الاطباء).
-
علا ج
دیکشنری فارسی به عربی
علاج
-
کلا ج
دیکشنری فارسی به عربی
فاصل
-
بی علا ج
دیکشنری فارسی به عربی
بلا علاج
-
علا ج ناپذیر
دیکشنری فارسی به عربی
عضول
-
علا ج پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للعلاج
-
قابل علا ج و درمان
دیکشنری فارسی به عربی
عملي
-
قولا ج (واحد عمق پیمایی دریایی) اندازه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
قامة