کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثِّقَالَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثِّقَالَ
فرهنگ واژگان قرآن
سنگین - گرانبار- سنگین بار(جمع ثقیل)
-
واژههای مشابه
-
ثقال
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شُتر آهسته رو. 2 - زن فربه کفَل .
-
ثقال
لغتنامه دهخدا
ثقال . [ ث َ ] (ع ص ) زنی ثقال ؛ زنی گران سرین و فربه . || بعیری ثقال ؛ شتری آهسته رو.
-
ثقال
لغتنامه دهخدا
ثقال . [ ث ِ ] (ع ص ) ج ِ ثقیل . و ثقال و یقال : هو من ثقال الناس و من ثقلائهم .
-
ثقال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمعِ ثقیل] [قدیمی، مجاز] seqāl = ثقیل
-
واژههای همآوا
-
سقال
لغتنامه دهخدا
سقال . [ س َق ْ قا ] (ع ص ) زداینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به صقال شود.
-
سقال
لغتنامه دهخدا
سقال . [ س ِ ] (اِ) ریش که به عربی محاسن و لحیه گویند. رجوع به صقال شود.
-
ثقال
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شُتر آهسته رو. 2 - زن فربه کفَل .
-
صقال
فرهنگ فارسی معین
(ص قُ) [ ع . ] (ص .) آن که آهن را روشن کند؛ روشنگر.
-
صقال
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] 1 - (مص م .) زدودن شمشیر و آینه و جز آن ، صیقل زدن . 2 - (اِمص .) زدودگی ، جلا.
-
صقال
لغتنامه دهخدا
صقال . [ ص َق ْ قا ] (ع ص ) مهره زن . (مهذب الاسماء). مهره کش . (غیاث اللغات ). || روشنگر یعنی آنکه آهن روشن کند. (مهذب الاسماء). شحاذ. جَلاّء.
-
صقال
لغتنامه دهخدا
صقال . [ ص ِ ] (ع مص ) زدودن شمشیر و آینه و جز آن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). صیقل زدن . روشن کردن . || (اِمص ) زدودگی . (منتهی الارب ). روشنگری : پر صقالت بود روی از گشت چرخ گشت روی پر صقالت چون زگال . ناصرخسرو.ای گوهر معانی زان تیغ گوهری خنجرب...
-
صقعل
لغتنامه دهخدا
صقعل . [ ص ِ ع َ ] (ع اِ) خرمای خشک یا خرمای خشک که در شیر تازه ٔ تر نهند. (منتهی الارب ). خرمای خشک . (مهذب الاسماء). خرمای خشک که اندر شیر تازه نهند و بعضی گویند صقعل خرما و مسکه است که با هم خورند. (از بحر الجواهر).