کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثَبِّتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
open registry 2
ثبت آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی ثبت کشتی در کشوری خاص برای نپرداختن مالیات یا کمتر پرداختن آن
-
patent 1
ثبت اختراع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] به ثبت رساندن هر نوع اختراع در ادارۀ ثبت اختراع
-
patentable
ثبتپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] ویژگی اختراعی که شرایط لازم برای ثبت را احراز کرده باشد
-
log off, sign out, log out
ثبت خروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اعلام پایان کار با رایانه توسط کاربر فعال
-
booking
ثبت ذخیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تثبیت ذخیرۀ بلیت و اتاق در مهمانخانه و جز آن در زمانی معین
-
food record
ثبت غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ثبت غذاهایی که در دورههای زمانی مختلف، معمولاً سه تا هفت روز، مصرف شدهاند
-
log 1
ثبت کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ثبت فعالیتهای یک رایانه یا کاربر برای استفادۀ مدیریت سامانه
-
log on, sign in, log in
ثبت ورود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل شناساندن خود به سامانۀ رایانهای یا شبکه برای استفاده از آن
-
flag of registration
پرچم ثبت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] پرچم کشوری که شناور در آنجا ثبت شده است
-
logbook
دفتر ثبت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هریک از دفترهایی که در آن پیشینۀ عملکرد وسیلۀ نقلیه یا خدمۀ آن یا سامانههای عملکردی مهم آن ثبت و ضبط میشود
-
ثبت اسناد
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ اَ) (اِمر.) اداره ای که ثبت معاملات و نقل و انتقال های مربوط به املاک و مستغلات را به عهده دارد.
-
ثبت املاک
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ اَ)(اِمر.)ثبت کردن مشخصات ملک ها و آن بر دو قسم است : ؛~ عادی ، ثبت ملکی که به موجب درخواست مالک در نقطه ای از کشور که ثبت املاک اجباری است ، به عمل آید. ؛ ~ عمومی ثبت ملکی که به موجب اظهارنامة ادارة ثبت و دعوت از مالک در نقطه ای از کشور که ث...
-
ثبت برداشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) صورت برداشتن ، سیاهه برداشتن .
-
ثبت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) مطلبی را در دفتری یادداشت کردن .
-
ثبت اسناد
لغتنامه دهخدا
ثبت اسناد. [ ث َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداره ٔ ثبت اسناد؛ اداره ای که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تاحجت باشد. || مباشر ثبت . آن کس که شغل ثبت اسناد یا املاک ورزد. ثبات . شروطی . چک نویس . صکاک .