کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سوری
واژهنامه آزاد
ما در لغت نامه فارسی سوری را به دو املای متفاوت مینویسیم -یکی به این شکل سوری-- ودیگری نیز به این شکل صوری----که در تلفظ مثل هم می باشند.واما در معنا به هم تفاوت دارند..معنای کلمه صوری یعنی حرفی رو الکی گفتن -----اما معنای سوری اینچنین است که با توجه...
-
جستوجو در متن
-
انقلا بی
دیکشنری فارسی به عربی
احمر , ثوري
-
چرخشی
دیکشنری فارسی به عربی
ثوري , دوران
-
عمارة
لغتنامه دهخدا
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن شهاب ثوری . صحابی بود. رجوع به عماره ٔ ثوری شود.
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن هارونی ثوری . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ثوری ... شود.
-
taurine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تائورین، ثوری، گاوی، وابسته بتیره گاو، گاو مانند
-
توزی
لغتنامه دهخدا
توزی . [ ت َ ] (اِخ ) ابن ندیم او را ثوری ضبط کرده ولی در اسماء المؤلفین ج 1 ستون 440 توزی آمده است . رجوع به ثوری ، عبداﷲبن محمدبن ... شود.
-
ابوالربیع
لغتنامه دهخدا
ابوالربیع. [ اَ بُرْ رَ ] (اِخ ) فرقد. محدث است و ثوری از وی روایت کند.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الصیقل . اواز جعفربن تمام و از او منصور و ثوری روایت کنند.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ )حسین بن عمران . تابعی است و ثوری از او روایت کند.
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) زیادبن المصفر. تابعی است و ثوری از او روایت کند.
-
ابوسویره
لغتنامه دهخدا
ابوسویره . [ اَ س ُ وَرَ ] (اِخ ) جبلةبن سُجَیم . تابعی و شیخ ثوری است .
-
ابوهمام
لغتنامه دهخدا
ابوهمام . [ اَ هََ م ْ ما ] (اِخ ) سعیدبن قیس السکونی . محدث است و ثوری از او روایت کند.
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق .[ اِ ] (اِخ ) ابن شُرَّفی . وی شیخ سفیان ثوری است .
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) خیوانی بن عَلقَمَة. وی شیخ ثوری است . (از منتهی الارب ).