کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثوبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثوبان
/savabān/
معنی
۱. بازگشتن.
۲. شفا یافتن بیمار و برگشت تندرستی و فربهی او پس از لاغریِ بیماری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثوبان
فرهنگ نامها
(تلفظ: savbān) (عربی) بازگشتن پس از رفته بودن ؛ (در اعلام) نام دو تن از صحابه ؛ نام ابن ابراهیم ، ابوالفیض شیخ ذوالنون مصر یکی از بزرگان عرفا که صاحب کرامات و خوارق عادات بود.
-
ثوبان
لغتنامه دهخدا
ثوبان . [ ث َ ] (اِخ ) ابن بجدد مکنی به ابی عبداﷲ او از آزاد کردگان رسول صلوات اﷲ علیه و از حمیر یمن است . وی به حضر و سفر ملازم خدمت رسول (ص ) بود و پس از رحلت پیغمبر مدتی بشام و زمانی به رمله و گاهی به مصر و در آخر در حمص اقامت داشت و در فتح مصر حا...
-
ثوبان
لغتنامه دهخدا
ثوبان . [ ث َ ] (اِخ ) نام دو تن از صحابه ٔ کرام است .
-
ثوبان
لغتنامه دهخدا
ثوبان . [ ث َ ] (اِخ )ابن ابراهیم ، ابوالفیض . شیخ ذوالنون مصری یکی از اکابر عرفاء صاحب کرامات و خوارق عادات و وفات او بسال هَ . ق . بود. رجوع به ابی الفضل ثوبان ... و نیز رجوع به ذوالنون مصری شود.
-
ثوبان
لغتنامه دهخدا
ثوبان . [ ث َ وَ ] (ع مص ) ثوب . ثُؤب . بازگشتن پس از رفته بودن . || ثوبان مردم ؛ گرد آمدن ایشان . || ثوبان جسم ؛ فربهی گرفتن پس از لاغری از مرض . || ثَوبان حوض ؛ پر آب شدن یا نزدیک به پری شدن آن . || ثَوبَان ماء؛ گرد آمدن آب پس از رفته بودن .
-
ثوبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] savabān ۱. بازگشتن.۲. شفا یافتن بیمار و برگشت تندرستی و فربهی او پس از لاغریِ بیماری.
-
واژههای همآوا
-
سوبان
واژهنامه آزاد
سُوبان [sowban]؛ نام پسر ( برنده، پیروز، منفعت گرفته، سود کرده) .
-
جستوجو در متن
-
ابوعزره
لغتنامه دهخدا
ابوعزره . [ اَ ع َ رَ ] (اِخ ) تابعی است . او از ثوبان و ثوبان از رسول صلوات اﷲ علیه روایت کرده است .
-
ابومریم
لغتنامه دهخدا
ابومریم . [ اَ م َ ی َ ] (اِخ ) تابعی است . او از ثوبان و ثوبان از رسول صلوات اﷲ علیه و از ابومریم عبادةبن نسی روایت کند.
-
ثؤوب
لغتنامه دهخدا
ثؤوب . [ ث ُ ] (ع اِ) ثَوب . ثَوبان .
-
سبة
لغتنامه دهخدا
سبة. [ س َب ْ ب َ ] (اِخ ) نام پسر ثوبان در حضرموت . (منتهی الارب ).
-
ابوزرعه
لغتنامه دهخدا
ابوزرعه . [ اَ زُ ع َ ] (اِخ ) محدث است . او از ثوبان و از او ابوالخطاب روایت کند.
-
ابوعبدالسلام
لغتنامه دهخدا
ابوعبدالسلام . [ اَ ع َ دِس ْ س َ] (اِخ ) او از ثوبان و از او ابن جابر روایت کند.