کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثوب
/so[w]b/
معنی
جامه؛ لباس؛ پوشاک.
〈 ثوب مشطب: [قدیمی] جامۀ خطدار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیراهن، پیرهن، تنپوش، جامه
۲. رفتار، روش، عمل
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثوب
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیراهن، پیرهن، تنپوش، جامه ۲. رفتار، روش، عمل
-
ثوب
فرهنگ فارسی معین
(ثُ) [ ع . ] (اِ.) جامه ، لباس .
-
ثوب
لغتنامه دهخدا
ثوب . [ ث َ ] (اِخ ) ابن تَلدة. مردی بود درازعمر. و او راست : شعر در روز قادسیه و از بنووالبه است . (تاج العروس ).
-
ثوب
لغتنامه دهخدا
ثوب . [ ث َ ] (اِخ ) ابن شحمه ٔ تمیمی ملقب به مجیرالطیر. و او ست که حاتم طی را اسیر کرد. (تاج العروس ).
-
ثوب
لغتنامه دهخدا
ثوب . [ ث َ ] (اِخ ) ابن النار. شاعری جاهلی است . (تاج العروس ).
-
ثوب
لغتنامه دهخدا
ثوب . [ ث َ ] (ع اِ) جامه . لباس . لبس . لبوس . ملبس : پوشیدنی . پوشاک . پوشش : اصاروا الجو قبرک واستنابواعن الاکفان ثوب السافیات هر که ثوبی با تن عاری دهددر دو عالم ایزدش یاری دهد. عطار.و گویند: فی ثوبی ابی ان افیه ؛ یعنی برذمه ٔ من و پدر من است وفا...
-
ثوب
لغتنامه دهخدا
ثوب . [ ث َ ] (ع مص ) ثؤوب . ثَوبان . بازگشتن بعد از رفتن . || گرد آمدن مردم . || گرد آمدن آب بعد از آنکه رفته بود. || پر آب گردیدن حوض و ظرف و مانند آن یا قریب به پری رسیدن . || سرزنش کردن کسی را بر کار بد. || جامه کشیدن از بیمار. || فربه شدن بعد ا...
-
ثوب
دیکشنری عربی به فارسی
اراستن , ارايش کردن , لباس پوشاندن , لباس , ارايش , رسمي , داراي فکر , مقيد به اداب ورسوم اداري , تفصيلي , عارضي , لباس رسمي شب , قرار دادي
-
ثوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] so[w]b جامه؛ لباس؛ پوشاک.〈 ثوب مشطب: [قدیمی] جامۀ خطدار.
-
واژههای مشابه
-
ثؤب
لغتنامه دهخدا
ثؤب . [ ث ُءْب ْ ] (اِخ ) ابن معن . طائی است از قدماء جاهلیت و او جد عمروبن المسیح بن کعب است . (تاج العروس ).
-
ثُوِّبَ
فرهنگ واژگان قرآن
پاداش داده شد
-
ثوب الماء
لغتنامه دهخدا
ثوب الماء. [ ث َ بُل ْ ] (ع اِ مرکب ) پوست تنکی که شتر بچه بر روی در کشیده زاید. || آب که با بچه بیرون آید از رَحم .
-
ثوب الکيمونو
دیکشنری عربی به فارسی
کيمونو , جامه ژاپني
-
ثوب المهرج
دیکشنری عربی به فارسی
رنگارنگ , اميخته , مختلط , لباس رنگارنگ دلقک ها , لباس چهل تکه