کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثواب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثواب
/savāb/
معنی
۱. پاداش کار خوب و پسندیده در جهان آخرت.
۲. [مجاز] کار خوب و پسندیده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. احسان، کارنیک، نیکی
۲. اجر، پاداش، مزد ≠ عقاب، گناه
فعل
بن گذشته: ثواب کرد
بن حال: ثواب کن
دیکشنری
meritorious
-
جستوجوی دقیق
-
ثواب
واژگان مترادف و متضاد
۱. احسان، کارنیک، نیکی ۲. اجر، پاداش، مزد ≠ عقاب، گناه
-
ثواب
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مزد، پاداش . 2 - احسان . ؛ ~ کردن و کباب شدن عمل نیک شخص با سوءظن و عکس العمل ناخوشایند مواجه شدن .
-
ثواب
لغتنامه دهخدا
ثواب . [ ] (اِخ ) مردی صاحب تدبیر و شجاعت وزیر حضرت داود قاتل شلوم بن داود که به دست سلیمان بقتل رسید. (حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 43).
-
ثواب
لغتنامه دهخدا
ثواب . [ ث َ وْ وا ] (اِخ ) نام مردی که او را به اطاعت مثل زنند: اطوع من ثواب . گویند او بسفری یا جنگی رفت و مفقودالخبر گردید و زن وی نذر کرد که اگر بازآیدمهار در بینی او کرده کشان تا مکه برد و او چون بازآمد و نذر زن بدانست هم بدان صورت بزیارت خانه ش...
-
ثواب
لغتنامه دهخدا
ثواب . [ ث َوْ وا ] (اِخ ) ابن حزابة. نام او در کتب آمده است . (منتهی الارب ). و همچنین نام پسرش قتیبة. (تاج العروس ).
-
ثواب
لغتنامه دهخدا
ثواب . [ ث َوْ وا ] (اِخ ) ابن عتبه . محدث است .
-
ثواب
لغتنامه دهخدا
ثواب . [ ث َوْ وا ] (ع ص ) جامه فروش . || بزاز. ثیابی . || جامه دار. صاحب جامه .
-
ثواب
لغتنامه دهخدا
ثواب . [ث َ ] (ع اِ) هر عملی که از بندگان ایزدتعالی سر زندکه در ازاء آن بنده استحقاق بخشایش و آمرزش الهی رادریابد... آنرا ثواب نامند و برخی گفته اند ثواب بخشیدن است آنچه را ملایم طبع آدمی باشد. (تعریفات سید جرجانی ). مقابل عقاب . کرفه . مزد طاعت . ||...
-
ثواب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] savāb ۱. پاداش کار خوب و پسندیده در جهان آخرت.۲. [مجاز] کار خوب و پسندیده.
-
ثواب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] savvāb جامهفروش.
-
واژههای مشابه
-
ثَوَابَ
فرهنگ واژگان قرآن
پاداش
-
ثواب کار
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که عمل نیکو و خیر کند.
-
ثواب کاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا . ] (حامص .)نیکویی ، عمل درخور پاداش نیک .
-
گناه و ثواب
فرهنگ گنجواژه
متضاد.