کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثمیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثمیل
لغتنامه دهخدا
ثمیل . [ ث َ ] (ع اِ) شیر ترش . || آب دست دان . || ج تمیلة. رجوع به تمیلة شود.
-
ثمیل
لغتنامه دهخدا
ثمیل . [ ث ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اشعری . تابعی است .
-
واژههای همآوا
-
صمیل
لغتنامه دهخدا
صمیل . [ ص َ ] (اِخ ) ابن حاتم بن شمربن ذی الجوشن . وی شیخ مصریان بود به اندلس و امیری زیرک و دلیر و بخشنده . به روزگار بنی امیه به اندلس شد و امیر آنجا ابوالخطار درباره ٔ وی بدرفتاری کرد.اصحاب صمیل برآشفتند و ابوالخطار را بگرفتند و ثوابةبن سلامة را ...
-
صمیل
لغتنامه دهخدا
صمیل . [ ص َ ] (ع ص ) خشک . (منتهی الارب ).
-
سمیل
لغتنامه دهخدا
سمیل . [ س َ ] (ع اِ) بقیه ٔ آب در تک حوض و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : سمیلان چو برمی نگیرد قدم وجودیست بی منفعت چون عدم . سعدی (بوستان ).|| (ص ) جامه ٔ کهنه . (آنندراج ): ثوب سمیل . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
وادک
لغتنامه دهخدا
وادک .[ دِ ] (اِخ ) نام مردی . (منتهی الارب ). از اعلام است .(ناظم الاطباء). در تاج العروس وداک ابن ثمیل مازنی است و صحیح ضبط تاج العروس است . رجوع به وداک شود.
-
اعامق
لغتنامه دهخدا
اعامق . [ اُ م ِ ] (اِخ ) نام وادیی است در شعر اخطل :و قد کان منها منزل نستلذه اعامق برقاواته و اجاوله .و عدی بن رقاع آرد:کمطرد طحل یقلب عانةفیها لواقح کالقسی و حول نفشت ریاض اعامق حتی اذالم یبق من شمل النهار ثمیل بسطت هوادیها بها فَتَکَمَّشَت و له ع...
-
ثمیلة
لغتنامه دهخدا
ثمیلة. [ث َ ل َ ] (ع اِ) بقیه ٔ آب و طعام در شکم . || آب اندک باقی مانده در تک حوض یا مشک . || جای آب و طعام در شکم . || باقی دانه و پست و خرما در خنور. || باقی مانده ٔ هر چیز. || خانه ای که در آن فرش و قماش باشد. || مرغی است . || دیوارمانندی که ازسن...