کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سمد
لغتنامه دهخدا
سمد. [ س ِ م ِ ] (اِ) سمیذ : نانک کشکینت روانیست نیزنان سمد خواهی گرده ٔ کلان . رودکی .رجوع به سمید، برغل و سمذ شود.
-
صمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] samad ۱. مهتر؛ سَرور.۲. بینیاز و پاینده؛ آنکه همه نیازمند او باشند؛ پناه نیازمندان.۳. از صفات خداوند.
-
صَّمَدُ
فرهنگ واژگان قرآن
بی نیازی که همه (برای رفع نیازشان ) همواره قصد او می کنند (اصل در معناي کلمه صمد قصد کردن و يا قصد کردن با اعتماد است ، وقتي گفته ميشود : صمده ، يصمده ، صمدا معنايش اين است که فلاني قصد فلان کس يا فلان چيز را کرد ، در حالي که بر او اعتماد کرده بود . ...
-
جستوجو در متن
-
ثماد
لغتنامه دهخدا
ثماد. [ ث َ ] (ع اِ) ج ِ ثَمَد. (دهار).
-
اثماد
لغتنامه دهخدا
اثماد. [ اِث ْ ث ِ ] (ع مص ) فرودآمدن بر ثَمَد. ائثماد. (منتهی الارب ). به آب اندک آمدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
اثمداد
لغتنامه دهخدا
اثمداد. [ اِ م ِ ] (ع مص ) بر آب اندک بی ماده فرودآمدن . بر ثَمَد رَحل اقامت افکندن . ائثماد.
-
ثماد
لغتنامه دهخدا
ثماد. [ ث ِ ] (ع اِ) ثَمَد. آب اندک . آب باقی در زمین هموار و سخت یا آبی که در سرما ظاهر گردد و در گرما خشک .