کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سِّلْمِ
فرهنگ واژگان قرآن
تسليم بودن - اسلام
-
سُلَّمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نردبان (سلم در اصل لغت چيزي را گويند که در مواقع خطر به وسيله آن ميتوان به مکانهاي بلند برآمده و سلامت خود را حفظ نمود ، آنگاه اين لفظ اسم شده براي هر چيزي که آلت بالا رفتن و وسيله آن باشد . )
-
سَلَم
لهجه و گویش تهرانی
پیش فروش و خرید غله،سلف .
-
جستوجو در متن
-
ثالم
لغتنامه دهخدا
ثالم . [ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثلم .
-
ثلمة
لغتنامه دهخدا
ثلمة. [ ث ُ م َ ] (ع مص ) ثلم . رخنه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
اثلم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'aslam ۱. (ادبی) = ثَلم۲. [قدیمی] رخنهدار؛ رخنهیافته.۳. [قدیمی] شمشیر یا نیزهای که در آن رخنه ایجاد شده باشد.
-
بتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] batr ۱. از بیخ برکندن؛ بریدن.۲. (ادبی) در عروض، اجتماع ثلم و حذف است در فعولن، یعنی حرف اول را بیندازند و سبب خفیف را هم ساقط کنند چنانکه عو باقی بماند و نقل به فع شود، و آن را ابتر میگویند.
-
اثلم
لغتنامه دهخدا
اثلم . [ اَ ل َ ] (ع ص ) نعت است از ثَلَم بمعنی شکستن کناره ٔ وادی و رخنه شدن . (منتهی الارب ). وادی کناره شکسته و رخنه شده . || رخنه شده . (تاج المصادر). رخنه دار. || شمشیر و نیزه که در آن جرفه و رخنه شود. || (اصطلاح عروض ) فعلن چون بزحاف ثلم (بسقوط...
-
اثرم
لغتنامه دهخدا
اثرم . [ اَ رَ ] (ع ص ) آنکه دندانش از بن برافتاده است . || آنکه دندان پیشین و رباعیه ٔ وی افتاده است ، یا خاص است به افتادن دندان پیشین . (منتهی الارب ). دندان پیشین شکسته . (تاج المصادر). دندان بیفتاده . شکسته دندان . (زوزنی ). مؤنث : ثَرْماء. || ...
-
ثلمة
لغتنامه دهخدا
ثلمة. [ ث ُ م َ ] (ع اِ) ثلمت . تَرَک . سوراخ . رخنه : خواست که بقوت و شوکت خویش انتقامی کشد و ثلمه ای که از قهر و قوت احزاب اسلام در ولایت و نواحی مملکت او ظاهر شده بود برگیرد. (ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 22). از هر گوشه وهنی و از هر طرف ثلمه ای حادث میشو...
-
فعولن
لغتنامه دهخدا
فعولن . [ ف ُ / ف َ ل ُ ] (ع اِ) یکی از اوزان عروض است . ازاحیف فعولن شش است : قبض ،قصر، حذف ، ثلم ، ثرم و بتر. (فرهنگ فارسی معین از المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی چ 1 ص 43). یکی از کلماتی است که به کمک آنها وزن شعر در بحر متقارب سنجیده میش...
-
ثرم
لغتنامه دهخدا
ثرم . [ ث َ ] (ع مص )شکستن دندان کسی را به زدن . || افتادن دندان . || (اصطلاح عروض ) اجتماع قبض و ثلم است در فعولن عول ُ بماند فعل بسکون عین و ضم ّ لام بجای آن بنهند و ثرم در اشعار عجم نیاید. (المعجم ). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد عروضیان ا...
-
خرم
لغتنامه دهخدا
خرم . [ خ َ ] (ع اِ) بینی کوه . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست تخم مرغ است که بجهت ادویه ٔ عین مشغول کرده باشند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || پشته و یا بینی کوه که جدا شده باشد از دیگری . (از لسان العرب ) (از ...
-
متقارب
لغتنامه دهخدا
متقارب . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) با یکدیگر نزدیک گردنده . (آنندراج ). نزدیک و نزدیک به یکدیگر. (ناظم الاطباء).فرهنگستان ایران «همرس » را بجای این کلمه پذیرفته است : و این اقوال متقارب المعنی است . (ابوالفتوح رازی ، یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به ...
-
زحاف
لغتنامه دهخدا
زحاف . [ زِ ] (ع مص ) در لغت مرادف زحف بمعنی رفتن و خزیدن است . (از محیط المحیط). رجوع به معنی بعد شود. || (اصطلاح شعر و عروض ) افتادن حرفی است میان دو حرف ، پس یکی بدیگری نزدیک شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انداختن حرفیست از میان دو...