کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثلمط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثلمط
لغتنامه دهخدا
ثلمط. [ ث َ م َ ] (ع اِ) ثُلموط. لای روان و گشاده و رقیق .
-
واژههای همآوا
-
سلمة
لغتنامه دهخدا
سلمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) ابن الاکواع صاحب استیعاب و ابن اثیر وی را بفضیلت و مزیت ستوده اند. وی درمیان اصحاب رسول بشجاعت و مهارت در تیراندازی مشهوربوده است . سلمة هفت غزوه در رکاب حضرت رسالت مآب بود و بسن هشتاد سالگی در سال 74 هَ . ق . درگذشت . (نامه ...
-
سلمة
لغتنامه دهخدا
سلمة. [ س َ م َ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیره ٔ مخزونی . از صحابه و سابقین است . کفار قریش او را زندانی و آزار کرده اند. وی از آنجا گریخت و بعض وقایع را شخصاً شاهدبوده است و بسوی شام رفته است . وی بعد از وفات پیغمبر بمرج الصفر شهید شد. (از اعلام زرکلی ج...
-
سلمة
لغتنامه دهخدا
سلمة. [ س َ م َ ] (اِخ )مکنی به ابومحمد. شاگرد و مصاحب فراء بود و از زکریا یحیی فراء و ابوالعباس احمدبن یحیی تغلب نقل حدیث کرده است . او راست : معانی القرآن ، سلوم العربیه و کتاب غریب الحدیث و غیره . (از معجم الادباء ج 4 ص 249).
-
صلمة
لغتنامه دهخدا
صلمة. [ ص َ ل َ م َ ] (ع ص ) سخت و استوار از مردم و جز آن . || (اِ) نوعی از طعام که از خمیر آرد گندم ترتیب دهند. (منتهی الارب ).
-
صلمة
لغتنامه دهخدا
صلمة. [ ص ُ م َ ] (ع اِ) خود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ثلمت
فرهنگ فارسی معین
(ثُ مَ) [ ع . ] (اِ.) سوراخ ، رخنه ، ترک .
-
ثلمت
لغتنامه دهخدا
ثلمت . [ ث ُ م َ ] (ع اِ) رجوع به ثلمة شود.
-
ثلمة
لغتنامه دهخدا
ثلمة. [ ث ُ م َ ] (ع اِ) ثلمت . تَرَک . سوراخ . رخنه : خواست که بقوت و شوکت خویش انتقامی کشد و ثلمه ای که از قهر و قوت احزاب اسلام در ولایت و نواحی مملکت او ظاهر شده بود برگیرد. (ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 22). از هر گوشه وهنی و از هر طرف ثلمه ای حادث میشو...
-
ثلمة
لغتنامه دهخدا
ثلمة. [ ث ُ م َ ] (ع مص ) ثلم . رخنه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
ثلموط
لغتنامه دهخدا
ثلموط. [ ث ُ ] (ع اِ) ثلمط. لای گشاده و رقیق .