کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثلج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ثلوج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ثَلج] [قدیمی] soluj = ثلج
-
منجمد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
شکر پوش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
یخ
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
خونسردی و بی اعتنایی
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
برف
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
برف باریدن
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
برف امدن
دیکشنری فارسی به عربی
ثلج
-
برف
واژهنامه آزاد
ثلج.
-
یخ بستن
دیکشنری فارسی به عربی
انجماد , ثلج
-
منجمد شدن
دیکشنری فارسی به عربی
انجماد , ثلج
-
سردی
دیکشنری فارسی به عربی
برودة جنسية , ثلج
-
برف
واژگان مترادف و متضاد
ثلج، بشک، فنجا ≠ باران، تگرگ
-
ثلوج
لغتنامه دهخدا
ثلوج . [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثلج .
-
ثلجی
لغتنامه دهخدا
ثلجی . [ ث َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ثلج بن عمروبن مالک . (سمعانی ).