کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثلثان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثلثان
/salasān/
معنی
عنبالثعلب؛ سکنگور؛ تاجریزی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثلثان
فرهنگ فارسی معین
(تُ لُ) [ ع . ] (اِ.) دو سه یک ، دو حصه از جملة سه حصه .
-
ثلثان
لغتنامه دهخدا
ثلثان . [ ث َ ل ِ / ث َ ل َ] (ع اِ) عنب الثعلب . سگ انگور. تاجریزی . طولیدون . فنا . (اختیارات بدیعی ). غرغره کردن با آب آن ورم زبانرا نافع باشد و خوردن آن قطع احتلام کند. (برهان قاطع). رجوع به تاجریزی شود.
-
ثلثان
لغتنامه دهخدا
ثلثان . [ ث ُ ل ُ ] (ع اِ) دو سه یک . دو حصه از جمله ٔ سه حصه . (غیاث اللغة). رجوع به دو ثلث شود. چهار دانگ . (زمخشری ). || ثلثان شدن شراب ؛ جوشاندن شراب تا آنکه دو ثلث آن تبخیر شود و یک ثلث بجای ماند. || ثلثان و ربع، پنج دانگ و نیم . (زمخشری ).
-
ثلثان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] salasān عنبالثعلب؛ سکنگور؛ تاجریزی.
-
ثلثان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، تثنیۀ ثلث] [قدیمی] solsān دوسوم؛ دو قسمت از سه قسمت چیزی.〈 ثلثان شدن شراب: [قدیمی] جوشاندن شراب تا دوثلث آن تبخیر شود و یکثلث باقی بماند.
-
واژههای مشابه
-
ثُّلُثَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
دوسوم-دوثلث
-
واژههای همآوا
-
ثُّلُثَانِ
فرهنگ واژگان قرآن
دوسوم-دوثلث
-
جستوجو در متن
-
سیکی
واژگان مترادف و متضاد
۱. ثلث ۲. ثلثان ۳. شراب، شراب مثلث
-
سپخت
لغتنامه دهخدا
سپخت . [ س ِ پ ُ ] (ص مرکب ) شراب سپخت ؛ شراب ثلثان شده ، سیکی . سه مرتبه پخته شده . (یادداشت مؤلف ).
-
شیرین تلخ
لغتنامه دهخدا
شیرین تلخ . [ ت َ ] (اِ مرکب ) یکی از گونه های تاجریزی است که به نام ثلثان و تاجریزی پیچ نیز خوانده می شود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
پنج دانگ
لغتنامه دهخدا
پنج دانگ . [ پ َ ] (اِ مرکب ) نصف و ثلث . (زمخشری ).- پنج دانگ و نیم ؛ ثلثان و ربع. (زمخشری ).
-
انگورک توره
لغتنامه دهخدا
انگورک توره . [ اَ رَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) تاجریزی . عنب الثلعب . سگ انگور.روباه تربک . روبا. اورنج . حب الفنا. ربرق . لما. رزه . ثلثان . اولنج . فنا. بارج . طولیدون . (یادداشت مؤلف ).و رجوع به طولیدون و بارج و ثلثان و تاجریزی شود.