کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثقة / وثوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثقة / وثوق
دیکشنری فارسی به عربی
استئمان
-
واژههای مشابه
-
ثقة / وثوق
دیکشنری فارسی به عربی
استئمان
-
ثقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطمینان، اعتماد، وثوق ۲. امین، درستکار، مطمئن، موثق
-
ثقة
لغتنامه دهخدا
ثقة. [ ث ِ ق َ ] (ع مص ) محل اعتماد بودن . معتمد بودن . || اعتمادداشتن . || استوار داشتن . باور داشت . || متکی شدن به . اتکاء، تکیه کردن به . وثوق .
-
حسن وثوق الدوله
لغتنامه دهخدا
حسن وثوق الدوله . [ ح َ س َ ن ِ وُ قُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) رجوع به وثوق شود.
-
استئمان
دیکشنری عربی به فارسی
ثقة / وثوق
-
موثق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] movassaq ۱. مورد وثوق و اطمینان؛ کسی که طرف وثوق و اعتماد باشد.۲. [قدیمی] استوارشده.
-
وثوق
فرهنگ نامها
(تلفظ: vosuq) (عربی) اعتماد ، اطمینان .
-
وثوق
واژگان مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، اعتماد، ثقه، خاطرجمعی
-
اعتماد و ایمان
فرهنگ گنجواژه
وثوق.
-
وثوق
لغتنامه دهخدا
وثوق . [ وُ ] (ع اِمص ) ثقة. (المنجد). اعتماد. (ناظم الاطباء) (غیاث ) : به وثوق حصانت قلاع و مناعت بقاع خویش جواب ابوعلی بازدادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 338).چون به وثوق ازدگران گوی بردشاه خزینه به درونش سپرد. نظامی . || پایداری . (ناظم ...
-
خاطرجمعی
واژگان مترادف و متضاد
آسودگی، اطمینان، بیتشویشی، اطمینانخاطر، اعتماد، راحتی، وثوق ≠ پریشانخاطری
-
موتمن
واژگان مترادف و متضاد
امین، درستکار، مورد اطمینان، مورد وثوق، مطمئن، معتمد، موثق ≠ غیرامین، ناموثق
-
اطمینان
واژگان مترادف و متضاد
استظهار، اعتماد، ایقان، ایمان، ایمنی، تکیه، ثقه، خاطرجمعی، وثوق، یقین