کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثقبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثقبة
لغتنامه دهخدا
ثقبة. [ ث َ ق َ ب َ ] (اِخ ) کوهی است بین حراء و مکه و در زیر آن مزارع است . (مراصد الاطلاع ).
-
ثقبة
لغتنامه دهخدا
ثقبة. [ ث ُ ب َ ] (ع اِ) سوراخ کوچک . سولاخ . (زمخشری ) : دو دیده همچون ثقبه گشاده ام شب و روزولیک بی خبر از آفتاب و از مهتاب . مسعود.ج ، ثُقَب . و ثُقب . || ثقبه ٔ اعور . (طب ). || ثقبه ٔ اعور زبان . (طب ). || ثقبه ٔ بیضی . (طب ). || ثقبه ٔ جنینیه د...
-
واژههای مشابه
-
ثقبه
واژگان مترادف و متضاد
رخنه، سوراخ، منفذ
-
ثقبه
فرهنگ فارسی معین
(ثُ بِ) [ ع . ثقبة ] (اِ.) سوراخ .
-
ثقبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ثُقبَة، جمعِ ثُقْب و ثُقَب] [قدیمی] soqbe سوراخ کوچک؛ منفذ.
-
واژههای همآوا
-
سقبة
لغتنامه دهخدا
سقبة. [ س َ ب َ ] (ع اِ)خرکره . (از آنندراج ). خرکره ٔ ماده . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ثقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ثُقَب و ثُقْب، جمعِ ثُقبَة] [قدیمی] soqab = ثقبه
-
ثقب
واژگان مترادف و متضاد
ثقبه، رخنه، سوراخ، منفذ
-
سوراخ دار
لغتنامه دهخدا
سوراخ دار. (نف مرکب ) رخنه دار و دارای منفذ و ثقبه . هر چیز که دارای ثقبه های بسیار بود و هر چیز کرم خورده . (ناظم الاطباء).
-
ثقب
فرهنگ فارسی معین
(ثُ قَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ثقبه ؛ سوراخ ها.
-
مثقوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) سوراخ شده ، دارای ثقبه .
-
اثقاب
لغتنامه دهخدا
اثقاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثقبه .