کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثغب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ثقب
لغتنامه دهخدا
ثقب . [ ث َ ] (ع مص ) سوراخ کردن . || بلند پریدن . || ثقب کوکب ؛ روشن شدن ستاره . || ثقب رائحه ؛ دمیدن بوی . || ثقب ناقه ؛ بسیار شیر شدن ناقة. || ثقب رأی ؛ نافذ گردیدن رأی .
-
ثقب
لغتنامه دهخدا
ثقب . [ ث ُ ق َ / ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثُقبة. || روزن خانه . سوراخ . ج ، ثقوب و اَثقب : چرخ چون گوز شکسته است از آن روز که ماه چهره چون چهره ٔ بادام جبین پر ثقب است .انوری .
-
ثقب
لغتنامه دهخدا
ثقب . [ ث ُ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ ثُقبة و ثقوب و ثقاب .
-
ثقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saqb ۱. سوراخ کردن.۲. (اسم) سوراخ؛ رخنه.
-
ثقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ثُقَب و ثُقْب، جمعِ ثُقبَة] [قدیمی] soqab = ثقبه
-
سغب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saqab ۱. گرسنگی.۲. درماندگی.
-
جستوجو در متن
-
اثغاب
لغتنامه دهخدا
اثغاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَغب .
-
ثغبان
لغتنامه دهخدا
ثغبان . [ ث ُ / ث ِ ] (ع اِ) ج ِ ثَغب .
-
ثاغب
لغتنامه دهخدا
ثاغب . [ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثغب . نیزه زننده . || ذبح کننده .
-
ثغاب
لغتنامه دهخدا
ثغاب . [ ث ِ ] (ع اِ) ج ِ ثغب . آبهای خوش که در کوهها در آب گیرها مانده باشد.
-
آبگیر
لغتنامه دهخدا
آبگیر. (اِ مرکب ) دریا. بحر : بیامد بدریا هم اندر شتاب زهر سو درافکند زورق بر آب ز آگاهی نامدار اردشیرسپاه انجمن شد بر آن آبگیر. فردوسی .یکی آبگیر است از آن روی شهرکز آن آب کس را ندیدیم بهرکه خورشید تابان چو آنجا رسیدبدان ژرف دریا شود ناپدید. فردوسی ...