کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثعلهباقلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
Nelumbo
ثعلهباقلا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تنها سردۀ ثعلهباقلائیان آبزی با دو گونه که گلهای درشت و زیبایی شبیه به گلهای نیلوفر آبی دارند
-
واژههای مشابه
-
باقلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: باقِلاء و باقلی bāqelā، معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) bāq[e]lā دانهای خوراکی و کمی بزرگتر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد؛ باقلی، کوسک؛ کالوسک.〈 باقلای مصری: (زیستشناسی) = ترمس
-
باقلا
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = باقالی : گیاه علفی یک ساله از تیرة پروانه داران که دانة آن شبیه لوبیا ولی بزرگتر و در شمار حبوبات است .
-
باقلا
لغتنامه دهخدا
باقلا. [ ] (اِخ ) قریه ای است به هرسین کرمانشاه و رود گاماسب و قره سو در غربی این قریه بهم پیوندد و نام دوآب گیرد. (یادداشت مؤلف ).
-
باقلا
لغتنامه دهخدا
باقلا. [ق ِ ] (اِ) باقلاء. باقلی (در تداول عامه ). از بقولات معروف است . مأخوذ از تازی ، گیاهی از طایفه ٔ بقلیه که دانه های آن مانند لوبیادر غلاف میباشد و باسمر و کالوسک و کوسک و فول نیز گویند. (ناظم الاطباء). در تقسیم بندی گیاهی جزء پروانه واران اس...
-
باقلا
دیکشنری فارسی به عربی
فاصولية
-
باقلا
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: boqole طاری: bâqâli طامه ای: bâqâlâ طرقی: bâqâli کشه ای: bâqâli نطنزی: bâqâli
-
Nelumbonaceae
ثعلهباقلائیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از چنارسانان آبزی با یک سرده و دو گونه که بهطور گسترده، در جنوب شرقی آسیا و جنوب شرقی امریکا بهصورت علفی چندساله میرویند؛ دانههای آنها در نهنج گوشتی منفرد قرار دارد و گلهای کامل و بزرگ و زیبایشان با تقارن شعاعی د...
-
یکجور باقلا
دیکشنری فارسی به عربی
غرام
-
ثعله و افرا
لغتنامه دهخدا
ثعله و افرا. [ ] (اِخ ) نام کتابی است از سهل بن هارون فارسی رامنوی . (ابن الندیم ).
-
خلا ل کردن (باقلا وامثال ان)
دیکشنری فارسی به عربی
فرنسيون