کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثعلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثعلب
/sa'lab/
معنی
۱. گیاهی با برگهای پَهن، گلهای خوشهای صورتی یا سفید، و ریشهای غدهای؛ ارکیده.
۲. غدۀ زیرزمینی این گیاه در تهیۀ بعضی غذاها و شیرینیها به کار میرود؛ خصیالثعلب؛ خصیةالثعلب.
۳. [جمع: ثعالب] [قدیمی] روباه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
Orchis
ثعلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از ثعلبیان که اغلب در اروپا و شمال غربی افریقا تا تبت و مغولستان و چین و ژاپن پراکنده هستند
-
ثعلب
فرهنگ فارسی معین
(ثَ لَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی است از ردة تک لپه ای ها که گونه هایش تیرة ثعلب را به وجود می آورد. این گیاه دارای گل های خوشه ای صورتی و سفید است و خاصیت دارویی دارد.
-
ثعلب
فرهنگ فارسی معین
(ثَ لَ) [ ع . ] (اِ.) روباه .
-
ثعلب
لغتنامه دهخدا
ثعلب . [ ث َ ل َ ] (اِخ ) ابن عمرو. پدر خزاعة که بنی خزاعة جمله فرزندان اویند. (مجمل التواریخ و القصص ص 151 و 173).
-
ثعلب
لغتنامه دهخدا
ثعلب . [ ث َ ل َ ] (اِخ ) احمدبن یحیی بن زیدبن سیارشیبانی بولاء. رجوع به احمدبن یحیی و فهرست ابن الندیم . (ص 110) و الموشح مرزبانی و ارشاد یاقوت (ج 2 صص 133-154) و وفیات الاعیان ابن خلکان و بغیةالوعاة سیوطی و روضات الجنات خونساری (ج 1 ص 56) و دائرة ا...
-
ثعلب
لغتنامه دهخدا
ثعلب . [ ث َ ل َ ] (ع اِ) روباه ماده یا عام است . روبه . گته سک . و در اختیارات بدیعی آمده است : بپارسی روباه گویند چون به آب بپزند و بر مفاصل طلا کنند بغایت نافع بود خاصه همچنان زنده بپزند وزمانی نیک در آن آب نشینند اما بعد از تنقیه این عمل کنند و پ...
-
ثعلب
لغتنامه دهخدا
ثعلب . [ ث َ ل َ] (اِخ ) نام جمل پیغمبر. (امتاع الأسماع مقریزی ).
-
ثعلب
دیکشنری عربی به فارسی
روباه , روباه بازي کردن , تزوير کردن , گيج کردن , شغال , توره , جان کني مفت
-
ثعلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) sa'lab ۱. گیاهی با برگهای پَهن، گلهای خوشهای صورتی یا سفید، و ریشهای غدهای؛ ارکیده.۲. غدۀ زیرزمینی این گیاه در تهیۀ بعضی غذاها و شیرینیها به کار میرود؛ خصیالثعلب؛ خصیةالثعلب.۳. [جمع: ثعالب] [قدیمی] روباه.
-
ثعلب
دیکشنری فارسی به عربی
فانيلا
-
ثعلب
لهجه و گویش تهرانی
وانیل،بیضهالثعلب (خایه روباه)
-
واژههای مشابه
-
غلام ثعلب
لغتنامه دهخدا
غلام ثعلب . [ غ ُ م ِث َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالواحدبن ابی هاشم مطرز باوردی ، مکنی به ابوعمر و ملقب به غلام ثعلب . او یکی از ائمه ٔ لغت بود و به کثرت تصانیف مشهور است . به شغل تطریز لباس اشتغال داشت و از شهر باورد (= ابیورد واقع در خراسان ) بود، و ...
-
غلام ثعلب
لغتنامه دهخدا
غلام ثعلب . [غ ُ م ِ ث َ ل َ ] (اِخ ) عبدالواحدبن ابی هاشم بغدادی ، مکنی به ابوعمر، و معروف به غلام ثعلب . او لغوی زاهد واز حافظان حدیث بود. از حفظ سی هزار ورقه لغت املاء کرد. او راست : کتاب «فضائل معاویه » و «غریب الحدیث ». (از اعلام زرکلی ج 2 ص 607...
-
ابن ثعلب
لغتنامه دهخدا
ابن ثعلب . [ اِ ن ُ ث َ ل َ ] (اِخ ) او راست کتاب تفسیرالقرآن . (ابن الندیم ).