کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثعاریر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثعاریر
لغتنامه دهخدا
ثعاریر. [ ث َ ] (ع اِ) ج ِ ثُعرور.نباتی است مانند هلیون . || کفتگی بینی .
-
واژههای همآوا
-
صعاریر
لغتنامه دهخدا
صعاریر.[ ص َ ] (ع اِ) ج ِ صُعرور است . رجوع بدان لغت شود.
-
جستوجو در متن
-
ثعرور
لغتنامه دهخدا
ثعرور. [ ث ُ ] (ع اِ) مرد کوتاه . || سرطرثوت و بر آن . || بر گیاه ذؤنون . || بیخ پیاز دشتی . || خیار کوچک . || دستنبویه . || ثؤلول . زگیل . || چیزی مانند سر پستان که بر غلاف ایر اسب می باشد. ج ، ثعاریر.
-
دستنبویه
لغتنامه دهخدا
دستنبویه . [ دَ تَم ْ ی َ / ی ِ ] (اِمرکب ) دستنبو. دستنبوی . دستنبوه . دست انبویه . دست بویه . گلوله ای که از اقسام عطریات سازند و پیوسته در دست گیرند و بوی کنند. و آنچه از لخلخه و خوشبوی که آنرا به دست توان گرفت و به عربی شمامه گویند. (برهان ). به ...