کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثعابین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثعابین
/sa'ābin/
معنی
= ثعبان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثعابین
لغتنامه دهخدا
ثعابین . [ ث َ ](ع اِ) ج ِ ثعبان بمعنی اژدرها. || رئیس الثعابین . ماری خرافی که از تخم خروس زاید و مار پرزهرو نیز مرغی موهوم که دم وی مانند مار بود و نوعی حیوان نیش غولی چون غولی که نظر و نفس وی کشنده است .
-
ثعابین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ثعبان] (زیستشناسی) [قدیمی] sa'ābin = ثعبان
-
جستوجو در متن
-
ثعبان
لغتنامه دهخدا
ثعبان . [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثعب . آبراهه های وادی . ج ، ثعابین .
-
شفادارو
لغتنامه دهخدا
شفادارو. [ ش ِ / ش َ ] (اِ مرکب ) پادزهر و داروی شفا. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از برهان ). پازهر. فادزهر. نوشدارو. (یادداشت مؤلف ). پادزهر. (فرهنگ جهانگیری ) : نهد در بیخ دندان ثعابین سم و در سر شفا داروی نوشین .نزاری قهستانی (از...
-
ثعبان
لغتنامه دهخدا
ثعبان . [ ث ُ ] (ع اِ) مار بزرگ . مار عظیم . اژدها.(غیاث اللغة) (نصاب الصبیان ) (السامی فی الاسامی ). اژدر. (بحر الجواهر). یا خاص است به مار نر. یا مطلق مار است . تنین . برغمان . برسان . ج ، ثعابین : میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارددست فرعون و جنودش...