کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثریا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سریع
واژگان مترادف و متضاد
برقآسا، بادپا، تند، تندرو، تیز، فوری، جلد، چالاک، چست، زود، سبکسیر ≠
-
سریع
فرهنگ واژههای سره
شتابان، تند، پرشتاب، چابک، چالاک، فرز
-
سریع
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] 1 - (ص .) تند رونده ، شتابنده . 2 - چست و چالاک . 3 - (اِ.) ی کی از بحرهای عروضی بر وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلان ».
-
سریع
لغتنامه دهخدا
سریع. [ س َ ] (ع ص ) جَلد و شتاب کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زود. (مهذب الاسماء). شتابنده . (دهار) (منتهی الارب ).- سریعالامضاء ؛ زودگذر : شمشیر قضا نافع و سریعالامضاءاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).- سریعالانزال ؛ که زود آب او آید. سست کمر. که ...
-
صریع
لغتنامه دهخدا
صریع. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) افتاده . ج ، صَرْعی ̍. افکنده . (منتهی الارب ). بیفکنده . (مهذب الاسماء). انداخته : نون الهوان من الهوی مسروقه فصریع کل هوی صریع هوان . (سندبادنامه ص 262).|| کمان ناتراشیده یا کمانی که چوب او بر درخت خشک شده باشد. || تازیانه ...
-
صریع
لغتنامه دهخدا
صریع. [ ص ِرْ ری ] (ع ص ) نیک اندازنده . || آنکه همه ٔ اقران خود را اندازد. (منتهی الارب ).
-
سریع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sari' ۱. شتابنده.۲. زود؛ تند.۳. چست و چالاک.۴. (اسم) (ادبی) در عروض، بحری از شعر بر وزن مفتعلن مفتعلن فاعلات.
-
صریع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sari' برزمینافتاده.
-
جستوجو در متن
-
پروین
واژگان مترادف و متضاد
ثریا
-
چلچراغ
دیکشنری فارسی به عربی
ثريا
-
ثُری
لهجه و گویش تهرانی
ثریا
-
نرگسه
واژگان مترادف و متضاد
پروین، ثریا
-
شمع دان چند شاخه
دیکشنری فارسی به عربی
ثريا , شمعدان
-
لوستر
دیکشنری فارسی به عربی
ثريا , لمعان