کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثروة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثروة
معنی
بحث واقبال , طالع , خوش بختي , شانس , مال , دارايي , ثروت , اتفاق افتادن , مقدرکردن , توانگري , تمول , وفور , زيادي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثروة
لغتنامه دهخدا
ثروة. [ ث َرْ وَ ] (ع مص ) بسیار مال شدن . || بسیار عدد شدن . رجوع به ثروت و ثراء شود.
-
ثروة
دیکشنری عربی به فارسی
بحث واقبال , طالع , خوش بختي , شانس , مال , دارايي , ثروت , اتفاق افتادن , مقدرکردن , توانگري , تمول , وفور , زيادي
-
واژههای همآوا
-
ثروت
واژگان مترادف و متضاد
تمکن، تمول، دارایی، دولت، غنا، مال، مکنت، ملک، منال، نعمت، نوا، هستی
-
ثروت
فرهنگ واژههای سره
دارای
-
ثروت
فرهنگ فارسی معین
(ثَ وَ) [ ع . ثروة ] (اِ.) 1 - بسیاری تعداد مردم . 2 - شبی که ماه و صورت فلکی ثریا (پروین ) با هم باشند.
-
ثروت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] 1 - (اِمص .) دارایی ، توانگری . 2 - (اِ.) مال بسیار.
-
سروت
لغتنامه دهخدا
سروت . [ س ُ ] (اِ) سرود. (آنندراج ).
-
سروة
لغتنامه دهخدا
سروة. [ س َرْ / س ِرْ / س ُرْ وَ ] (ع اِ) تیر خُرد کوتاه و گفته اند تیر دراز پهن پیکان . (از اقرب الموارد) (از آنندراج ).
-
سروة
لغتنامه دهخدا
سروة. [ س ِرْ وَ ] (ع اِ) ملخ ریز که هنوز بر شکل کرم باشد. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ملخ ریزه ای که هنوز بر شکل کرم باشد. (ناظم الاطباء).
-
صروة
لغتنامه دهخدا
صروة. [ ص ِ وَ ] (ع اِ) گیاه ریزه . (منتهی الارب ).
-
ثروت
لغتنامه دهخدا
ثروت . [ ث َرْ وَ ] (ع اِ) ثراء. دارائی . توانگری . کثرت مال . مال . مکنت . نعمت . دولت . هستی . ذروت : با کرم او الف که هیچ ندارددر سرش اکنون هوای ثروت شین است . انوری .اسلاف او در ایام آل سامان به ثروت تمام و حرمت موفور مشهور بودند. (ترجمه ٔ تاریخ ...
-
ثروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ثَروة] se(a)rvat مال؛ دارایی؛ مال بسیار.
-
ثروت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: mâlomanâl طاری: dârâyi طامه ای: servat طرقی: mâlomanâl کشه ای: dârâyi / malomanâl نطنزی: mâlomanâl