کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صرم
لغتنامه دهخدا
صرم . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم . 15هزارگزی شمال خاور کهک 9هزارگزی جنوب غربی راه قم به کاشان ، معتدل ، دارای 1300 تن سکنه ، آب آن از قنات ، محصول آن غلات ، پنبه ، باغات انار و انجیر، شغل اهالی زراعت ، کرباس بافی ، راه مالرو،...
-
صرم
لغتنامه دهخدا
صرم . [ ص َ ] (ع مص ) نیک بریدن چیزی را. (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن و قطع کردن . (غیاث اللغات ). || ببریدن از کسی . (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سخن کسی بریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || درویدن خرماب...
-
صرم
لغتنامه دهخدا
صرم . [ ص ِ ] (ع اِ) نوع و گروه مردم و جز آن . ج ، اصرام و اصارم و اصاریم . (منتهی الارب ). || موزه ٔ نعل زده . (منتهی الارب ). || خانه های مردم جمع یکجا. (منتهی الارب ).
-
صرم
لغتنامه دهخدا
صرم . [ ص ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ صِرمَة. (منتهی الارب ). رجوع به صرمة شود.
-
صرم
لغتنامه دهخدا
صرم . [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صَرماء است . (منتهی الارب ). رجوع بدان لغت شود. || سیخک در مرغ و خروس خانگی . سیخک خروس . || صرم الدیک ؛ در تکلم عامیانه ٔ شام ، میوه ٔ گل سرخ و سرم الدیک هم آمده است . (ذیل قوامیس دزی ). گونه ای گل سرخ که در ابتدا سبز و ...
-
سرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sarm = کَنگر
-
سرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] seram تکۀ چرمی که پشت آن را تراشیده باشند؛ تسمه؛ دوال.
-
سرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sérum] (پزشکی) serom محلول آبمقطر حاوی موادی مانند املاح، ویتامین، و مانند آن که برای تغذیه یا درمان به بیمار تزریق میشود.
-
جستوجو در متن
-
اثرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asram ۱. ویژگی کسی که دندان جلو دهن او افتاده یا شکسته باشد.۲. (ادبی) = ثرم
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش َ ] (ع اِ) در نزد علماء عروض خَرْم بعد از قبض در مفاعیلن است . چنانچه ثَرْم ، خَرْم بعد از قبض در فعولن باشد کذا فی بعض الرسائل العربی . پس بعد از شتر از مفاعیلن ، فاعلن باقی ماند و جزئی را که شتر در آن بکار برده شده اَشْتَرنامند بنابراین کل...
-
فعولن
لغتنامه دهخدا
فعولن . [ ف ُ / ف َ ل ُ ] (ع اِ) یکی از اوزان عروض است . ازاحیف فعولن شش است : قبض ،قصر، حذف ، ثلم ، ثرم و بتر. (فرهنگ فارسی معین از المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی چ 1 ص 43). یکی از کلماتی است که به کمک آنها وزن شعر در بحر متقارب سنجیده میش...
-
متقارب
لغتنامه دهخدا
متقارب . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) با یکدیگر نزدیک گردنده . (آنندراج ). نزدیک و نزدیک به یکدیگر. (ناظم الاطباء).فرهنگستان ایران «همرس » را بجای این کلمه پذیرفته است : و این اقوال متقارب المعنی است . (ابوالفتوح رازی ، یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به ...
-
زحاف
لغتنامه دهخدا
زحاف . [ زِ ] (ع مص ) در لغت مرادف زحف بمعنی رفتن و خزیدن است . (از محیط المحیط). رجوع به معنی بعد شود. || (اصطلاح شعر و عروض ) افتادن حرفی است میان دو حرف ، پس یکی بدیگری نزدیک شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انداختن حرفیست از میان دو...
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...