کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثبان
لغتنامه دهخدا
ثبان . [ ث ِ ] (ع مص ) ثبن . ثبین . || درنوشتن عطف جامه و دوختن آن . || در دامن چیزی کرده در برگرفتن . || فراهم آوردن نیفه ٔ ازار رااز پیش . (منتهی الارب ). || دامن بر دوختن .(تاج المصادر بیهقی ). || به هر دو دست گرفتن دامن را. || (اِ) آوند. || انبان...
-
ثبان
لغتنامه دهخدا
ثبان . [ ث ُب ْ با ] (اِخ ) از اعلام مردان عرب از جمله پدر سعیدبن ثبان و او محدث است .
-
واژههای همآوا
-
صبان
لغتنامه دهخدا
صبان . [ ص َب ْ با ] (اِخ ) محمدبن علی مکنی به ابوالعرفان . وی از علمای مصر است و او راست : منظومه ٔ «الکافیة الشافیة» در علم عروض و قافیه ، مطبوع حاشیة بر شرح اشمونی بر الفیه ٔ ابن مالک ، مطبوع . اتحاف اهل الاسلام بما یتعلق بالمصطفی و اهل بیته الکرا...
-
صبان
لغتنامه دهخدا
صبان . [ ص َب ْ با ] (ع ص ) سازنده ٔ صابون و فروشنده ٔ آن . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ثبین
لغتنامه دهخدا
ثبین . [ ث َ ] (ع اِ) رجوع به ثبنه و ثبان شود.
-
مثبن
لغتنامه دهخدا
مثبن . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) آنکه ثبان سازد در جامه ٔ خود و ثبان دامن جامه و مانند آن که در آن خرما و جز آن کرده در برگیرند.(آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به اثبان شود.
-
اثبان
لغتنامه دهخدا
اثبان . [ اِ ] (ع مص ) ثِبان . دامن ساختن در جامه . (منتهی الارب ).
-
ثبنة
لغتنامه دهخدا
ثبنة. [ ث ُ ن َ ] (ع اِ) ثبن . ثبین . ثبان . دامن جامه و مانند آن که در آن خرما و جز آن کرده در بر گیرند. || آنچه در کش گرفته شود. ج ، ثُبَن .
-
ثبن
لغتنامه دهخدا
ثبن . [ ث َ ] (ع مص ) ثِبان . || درنوشتن عطف جامه و دوختن آن . || دامن بردوختن . || فراهم آوردن نیفه ٔ ازار را از پیش . خبن . || در دامن چیزی کرده در بر گرفتن .
-
تثبن
لغتنامه دهخدا
تثبن . [ ت َ ث َب ْ ب ُ ] (ع مص ) در دامن چیزی کرده دربرگرفتن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دامن بر چیزی درپیچیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برداشتن چیزی را در ثِبان (دامن ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ||...
-
خبنة
لغتنامه دهخدا
خبنة. [ خ ُ ن َ ] (ع اِ) آنچه در آغوش برداشته شود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، خُبَن . || آنچه از طعام کنار گذارده میشود و در زیر بغل یاآستین حمل میشود. (از اقرب الموارد) ج ، خُبَن . || نیفه ٔ شلوار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) || ثِبا...
-
برگردانیدن
لغتنامه دهخدا
برگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . رد کردن . (ناظم الاطباء). برگشت دادن . پس آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). اعاده کردن . اعاده دادن . رجعت دادن . ارجاع . عودت دادن . (یادداشت دهخدا). مراجعت دادن . || واپس بردن . بازپس بردن . (فرهنگ فارس...
-
دامن
لغتنامه دهخدا
دامن . [ م َ ] (اِ) دامان . ذیل . (دهار). آن قسمت از قبا و ارخالق و سرداری و جز آن که از کمر بزیر آویزد. از کمر به پایین هر جامه . قسمت پایین قبا و غیره از سوی پیش . قسمت سفلای قبا و غیره از قدام . قسمت پایین جامه . رفل . (منتهی الارب ). قسمت پیش از ...