کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثایر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثایر
معنی
(یِ) [ ع . ثائر ] 1 - (اِفا.) انتقام گیرنده . 2 - (اِ.) خشم .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثایر
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . ثائر ] 1 - (اِفا.) انتقام گیرنده . 2 - (اِ.) خشم .
-
ثایر
لغتنامه دهخدا
ثایر. [ ی ِ ] (ع ص ) کینه کشنده .
-
واژههای همآوا
-
سعیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتش افروخته، زبانهآتش، آتش دوزخ، شعله آتش ۲. زبانه، شعله ۳. جهنم، دوزخ ≠ جنت، فردوس
-
سایر
واژگان مترادف و متضاد
۱. دگر، دیگر، غیر ≠ همان، همین ۲. روان، ساری، سیرکننده ۳. باقی، بقیه، جمیع، همه ۴. رایج، متداول، جاری
-
سایر
فرهنگ واژههای سره
دیگر
-
صایر
لغتنامه دهخدا
صایر. [ ی ِ ] در یک نسخه ٔ خطی از مهذب الاسماء بانکوی معنی شده و در دو نسخه ٔ خطی دیگر از همین کتاب پای گو ترجمه شده است و حقیقت معلوم نشد.
-
صایر
لغتنامه دهخدا
صایر. [ ی ِ ] رجوع به صائر شود.
-
سایر
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . سائره ] (اِفا.) 1 - سیر کننده . 2 - جاری ، روان . 3 - همه . 4 - بقیة چیزی . 5 - مشهور.
-
سعیر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.)1 - آتش افروخته . 2 - زبانة آتش .
-
سایر
لغتنامه دهخدا
سایر. [ ی ِ ] (اِ) در هندوستان زری که از مکانها و دکانها و کشتیها و مانند آن گیرند و آن را سایر جهات نیز گویند. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
-
سایر
لغتنامه دهخدا
سایر. [ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهسارات بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت . هوای آن سرد و دارای 214 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، ابریشم و شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی...
-
سایر
لغتنامه دهخدا
سایر. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائر شود.
-
سعیر
لغتنامه دهخدا
سعیر. [ س َ ] (اِخ ) نام بتی است . (منتهی الارب ).
-
سعیر
لغتنامه دهخدا
سعیر. [ س َ] (ع ص ، اِ) آتش افروخته و سوزان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آتش فروزان . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 58). آتش افروخته . ج ، سُعر. (مهذب الاسماء) (دهار). || جهنم . دوزخ : من ز عکس زمهریرم زمهریریا ز عکس آن سعیرم چون سعیر...