کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثانی اثنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثانی اثنین
/sāni'esneyn/
معنی
۱. دوم از دو.
۲. یکی از دو.
۳. (صفت) [مجاز] مثل؛ مانند؛ نظیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثانی اثنین
لغتنامه دهخدا
ثانی اثنین . [ اِ ن َ ] (ع اِ مرکب ) دوم دو. || یکی از دو. || دومی . || مجازاً، همتا. تالی تلو. نسخه ٔ ثانی . عدیل . قرین . نائب مناب . قائم مقام . دیگرم . لنگه . دگر. دیگر. || کنایه از مثل و مانند ونظیر. چرا که عدد دوم از مجموع دو عدد و بالضروره در ...
-
ثانی اثنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ثانیاثنَین] [قدیمی] sāni'esneyn ۱. دوم از دو.۲. یکی از دو.۳. (صفت) [مجاز] مثل؛ مانند؛ نظیر.
-
واژههای مشابه
-
ثَانِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
دوم - دومی -شکننده (در عبارت " ثَانِيَ عِطْفِهِ " شکستن پهلو کنايه از روگرداندن است ، گويي کسي که از چيزي روي ميگرداند ، يک پهلوي خود را خم ميکند و ميشکند . )
-
غازی ثانی
لغتنامه دهخدا
غازی ثانی . [ ی ِ ] (اِخ ) ملقب به سیف الدین . از اتابکان موصل از سال 1169 تا 1180 م . در موصل فرمانروا بوده است . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 144).
-
کیقباد ثانی
لغتنامه دهخدا
کیقباد ثانی . [ ک َ / ک ِ ق ُ دِ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدین سلجوقی (کیقباد ثانی ) شود.
-
کیکاوس ثانی
لغتنامه دهخدا
کیکاوس ثانی . [ ک َ/ ک ِ وو س ِ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین کیکاوس ثانی و اخبار سلاجقه ٔ روم ص 104 (مقدمه ) تألیف مشکور شود.
-
نصیرالدین ثانی
لغتنامه دهخدا
نصیرالدین ثانی . [ ن َ رُدْ دی ن ِ ](اِخ ) رجوع به نصیر (میرزا...) محمد اصفهانی شود.
-
سلمان ثانی
لغتنامه دهخدا
سلمان ثانی . [ س َ ن ِ ثا ] (اِخ ) لقب وی مولانا عارفی است . شخصی در غایت فضل و کمال فصاحت و بلاغت بود و شعر روان او صافی و روانتر از آب زلال ، و بسیار خوش محاوره و مجادله و مردم او را سلمان ثانی میگفته اند. زیرا که چون بدرد چشم گرفتار بوده ، و جواب ...
-
عرش ثانی
لغتنامه دهخدا
عرش ثانی .[ ع َ ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از کرسیی که بر آن همه ٔ ستارگان هستند. (غیاث ) (آنندراج ).
-
علامه ٔ ثانی
لغتنامه دهخدا
علامه ٔ ثانی . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ] (اِخ ) محمدباقربن محمداکمل ، معروف به آقای بهبهانی ، و استاد اکبر، و مروح ملت ، و سیدالبشر، و علامه ٔ ثانی ، و محقق ثالث . او از شاگردان سیدصدرالدین قمی بود. پدرش نیز از فضلای عصر خودو از شاگردان شیخ جعفر قاضی و م...
-
فرس ثانی
لغتنامه دهخدا
فرس ثانی . [ ف َ رَ س ِ ] (اِخ ) نام صورت چهاردهم از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلک درنظر قدما. (مفاتیح از یادداشت مؤلف ). ابوریحان فرس ثانی را صورت نوزدهم داند. رجوع به فرس اعظم شود.
-
فرعون ثانی
لغتنامه دهخدا
فرعون ثانی . [ ف ِ ع َ ن ِ ثا ](اِخ ) لقب ولیدبن عبدالملک پادشاه مصر. (از تاریخ حبیب السیر چ قدیم تهران ج 1 ص 253). این شخص نامش ولیدبن عبدالملک نبوده است و شاید منظور از فرعون ثانی رامسس دوم باشد. رجوع به تاریخ ملل شرق آلبر ماله و ژول ایزاک ترجمه ٔ ...
-
صبح ثانی
لغتنامه دهخدا
صبح ثانی . [ ص ُ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . بام دوم . صبح پسین . صبح صادق . صبح آخرین : فروغ جبهه ٔ صاحب قرانیست گواه صبح اول صبح ثانیست . میرزا جلال طباطبا.رجوع به صبح پسین شود.
-
جوهر ثانی
لغتنامه دهخدا
جوهر ثانی . [ ج َ / جُو هََ رِ ] (اِخ ) عقل دوم از عقول عشره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).