کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثانوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثانوی
/sānavi[y]/
معنی
دومی؛ دومین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
adjunct, alternative, backup, auxiliary, collateral, dependency, para-, second, secondary, side, subordinate
-
جستوجوی دقیق
-
ثانوی
فرهنگ فارسی معین
(نَ یّ) [ ع . ] (ص نسب .) دومی ، دومین .
-
ثانوی
لغتنامه دهخدا
ثانوی . [ ن َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ثانی . || دومی . دومین : عادت ، طبیعت ثانوی است .
-
ثانوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ثانی) [عربی: ثانویّ] sānavi[y] دومی؛ دومین.
-
ثانوی
دیکشنری فارسی به عربی
ثانية , مدرسة ثانوية
-
واژههای مشابه
-
secondary depression
وافشار ثانوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] چرخندی که در نزدیکی چرخند اولیه یا همراه با آن تشکیل میشود متـ . چرخند ثانوی secondary cyclone کمفشار ثانوی secondary low
-
secondary voltage
ولتاژ ثانوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ولتاژ قطبشی مشاهدهشده در حوزۀ زمان بلافاصله پس از قطع جریان اولیه
-
اطلاع ثانوی
فرهنگ واژههای سره
آگهی پس از این
-
هادروم ثانوی
لغتنامه دهخدا
هادروم ثانوی . [ رُ م ِ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) مؤلف کتاب گیاه شناسی آرد: نام چوب ثانوی است که در ساقه ٔ قطر آن بیش از قطر آبکش ثانوی میباشد. بنابراین قسمت اعظم حجم ساقه را چوب ثانوی تشکیل میدهد. عناصر تشکیل دهنده ٔ آن آون...
-
چرخند ثانوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← وافشار ثانوی
-
secondary flow
شارش ثانوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] شارشی که در صفحهای عمود بر جهت اصلی شارش رخ میدهد
-
طابق ثانوي
دیکشنری عربی به فارسی
اشکوب کوتاه , نيم اشکوب که ميان دو طبقه ساختمان واقع باشد , نيم اشکوب
-
لذت ثانوی
دیکشنری فارسی به عربی
مذاق
-
کمفشار ثانوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← وافشار ثانوی
-
تا اطلاع ثانوی
دیکشنری فارسی به عربی
لِأَجَلٍ غَيرِ مُسَمّي