کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثامنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثامنه
/sāmene/
معنی
= ثامن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثامنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ثامنَة، مؤنثِ ثامن] [قدیمی] sāmene = ثامن
-
واژههای مشابه
-
ثامنة
لغتنامه دهخدا
ثامنة. [ م ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ثامن . || یک جزء از شصت جزء سابعه و ثامنه قسمت شده است به شصت تاسعة (فلک ). ج ، ثوامن .
-
جستوجو در متن
-
ثوامین
لغتنامه دهخدا
ثوامین . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثامِنه .
-
تاسعة
لغتنامه دهخدا
تاسعة. [ س ِ ع َ ] (ع ص ) مؤنث لفظ تاسع است . (فرهنگ نظام ). || (اِ) در اصطلاح علم هیئت و نجوم ، یک جزء از شصت جزء ثامنه است . (فرهنگ نظام ).
-
سابعة
لغتنامه دهخدا
سابعة. [ ب ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث سابع. رجوع به سابع شود. || نزد منجمان عبارت است از شش یک عشر سادسه . (قطر المحیط). یک جزء از شصت جزء سادسة. و سابعة تقسیم شده است به شصت ثامنة. ج ، سوابع.
-
واحد زمان
لغتنامه دهخدا
واحد زمان . [ ح ِ دِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای سنجش زمان به کار میرود. واحد اصلی زمان در دستگاه S.T.M و S.K.M و S.G.C ثانیه (S) است که یکی از سه واحد اساسی این دستگاه به شمار میرود. رجوع به ساعت و ثانیه شود. واحدهائی که در عمل ب...
-
سبعیات
لغتنامه دهخدا
سبعیات . [ س َ عی یا ] (اِخ ) در شعر زیر منظور سبعه ٔ معلقه است : این قصیده ز جمع سبعیات ثامنه ست از غرائب اشعارازدر کعبه گر درآویزندکعبه بر من فشاندی اشعار. ؟رجوع به سبعه ٔ معلقات و اصحاب سبعه ٔ معلقات شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن الجاربردی یا چارپردی شافعی ملقب به ابوالمکارم فخرالدین . و پدر او الامام السعید حسن الجاربردی نزیل تبریز است . احمد از علمای رأس مائه ٔ ثامنه ٔ هجریه ٔ قمریه و معاصر محمدبن تاج الدین علی ساوی وزیر است ، چنانکه شرح شاف...
-
پی
لغتنامه دهخدا
پی . (اِ) مختصر کلمه ٔ یونانی پری فریا بمعنی دایره . علامتی مختار نشان دادن رابطه ٔ ثابت میان محیط دایره را با قطر آن . نسبت طول محیط هر دایره بقطر آن ، و آن تقریباً مساوی 3/14 است و آن را بدین علامت p نمایش دهند.تاریخ عدد ((پی )) در شرق و غرب : همچن...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حیان . قفطی آرد: جابربن حیان الصوفی الکوفی از متقدمین در علوم طبیعی است و بخصوص در علم کیمیا ماهر بودو تألیفات بسیار و مصنفات مشهوری در آن علم دارد معذلک بر بسیاری از علوم فلسفی مطلع بوده است و از پیروان علم معروف به علم باط...