کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثاقب الحجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ثاقب الحجر
لغتنامه دهخدا
ثاقب الحجر.[ ق ِ بُل ْ ح َ ج َ ] (ع اِ مرکب ) بسپایه . کثیرالارجل . بسفایج . (مفردات ابن البیطار) (تذکره ٔ اولی الالباب ). اضراس الکلب . تشمیر. سقی رغلا. چشمک . مشوطالغراب . و نیز رجوع به کثیرالارجل شود.
-
واژههای مشابه
-
ثَاقِبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نفوذ کننده - فرو رونده (اصلش ازثقوب است به معناي فرو رفتن و نفوذ چيزي در چيز ديگر )
-
armour-piercing ammunitions, armour piercing
مهمات ثاقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] پرتابههایی که از آنها برای نفوذ به بدنه و آسیبرسانی به خودروهای زرهی استفاده میکنند
-
ثاقب افندی
لغتنامه دهخدا
ثاقب افندی . [ ق ِ اَ ف َ ] (اِخ ) (حکیم ...) اصل او از اخسخه است و آنگاه که بدر سعادت درآمد در مدرسه ٔ قره مصطفی پاشا واقع در بازار ارغادبتحصیل علوم پرداخت و نیز طب آموخت و پس از اکمال تحصیل در مقابل جامع شریف سلیمانیه در مریضخانه ای بتعلیم فن طب مش...
-
ثاقب الثلج
لغتنامه دهخدا
ثاقب الثلج . [ ق ِ بُث ْ ث َ ] (ع ص مرکب ) رجوع به برف سُنْب شود.
-
شهاب ثاقب
دیکشنری فارسی به عربی
نيزک
-
جستوجو در متن
-
تشتیوان
لغتنامه دهخدا
تشتیوان . [ ت َ ] (اِ) به لغت یونانی بسفایج را گویند و آن دارویی است مسهل سودا و به عربی کثیرالارجل و ثاقب الحجر و اضراص الکلب خوانند. (برهان ) (آنندراج ). گیاهی است دارویی که بسفایج نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به لکلرک ج 1 ص 311 شود.
-
بسپایه
لغتنامه دهخدا
بسپایه . [ ب َ ی َ] (اِ) بسپایج . دارویی باشد و آن بیخ گیاهی است گره دار شبیه به هزارپا و معرب آن بسفایج است و بتعریب اشتهار دارد و بتازی اضراس الکلب و ثاقب الحجر خوانند. مسهل سوداست . (برهان ) (منتهی الارب ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (سروری ). گی...
-
اضراس
لغتنامه دهخدا
اضراس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ضِرْس . (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (معجم البلدان ). ج ِ ضِرْس ، بمعنی دندان . (آنندراج ). || ومشهور این است که اضراس بجز رباعیات و انیاب است و آنها پنج دندان هستند در هر یک از دو طرف فکها و گاه نیز چهار دندان باشند...