کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثابت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ثابت
/sābet/
معنی
۱. تغییرناپذیر.
۲. پابرجا.
۳. استوار.
۴. پایدار؛ همیشگی.
۵. آنچه با برهان و دلیل مورد قبول واقع شده؛ مدلّل.
۶. (اسم، صفت) (نجوم) = ثابته
〈 ثابت شدن: (مصدر لازم) استوار شدن؛ مدلّل شدن؛ محقق شدن.
〈 ثابت کردن: (مصدر متعدی) محقق کردن؛ مدلّل کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. استوار، برقرار، پابرجا، پادار، پایدار، قائم، قرص، محکم، مستقر، مقاوم
۲. باقی، دایم، لایتغیر
۳. قطعی، محرز، محقق، مدلل، مسلم، یقین
۴. واثق
۵. جایگزین
۶. بیحرکت، جایگیر ≠ متحرک
برابر فارسی
استوار، ایستا، پایا، پا یدار، با دوام، پابرجا، سخت
فعل
بن گذشته: ثابت کرد
بن حال: ثابت کن
دیکشنری
changeless, constant, firm, fixed, flat, immobile, immovable, incessant, indissoluble, indissolubly, inflexible, invariable, regular, rigid, set, stable, static, stationary, steadfast, steady, unchangeable, uniform
-
جستوجوی دقیق
-
ثابت
واژگان مترادف و متضاد
۱. استوار، برقرار، پابرجا، پادار، پایدار، قائم، قرص، محکم، مستقر، مقاوم ۲. باقی، دایم، لایتغیر ۳. قطعی، محرز، محقق، مدلل، مسلم، یقین ۴. واثق ۵. جایگزین ۶. بیحرکت، جایگیر ≠ متحرک
-
ثابت
فرهنگ واژههای سره
استوار، ایستا، پایا، پا یدار، با دوام، پابرجا، سخت
-
ثابت
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِ فا.) 1 - پابرجا، برقرار. 2 - پایدار، بادوام . 3 - محقق ، مدلل . 4 - مثبت .
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] ابن هزال بن عمروبن قربوس الأنصاری . ابن حجر گوید صحابی است و درک غزوه ٔ بدر کرده و در جنگ یمامه بشهادت رسیده است .
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِ خ ) بنانی منسوب به قبیله ٔ بنانه . او در بنانه محله ای ببصره سکنی داشت .
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی ثابت علی بن عبداﷲ ابومحمد کوفی . زبیدی گوید: وی بزرگترین اصحاب ابی عبیدالقاسم بن سلام بوده است بعضی نام ابی ثابت را سعید گفته اند. ابن الندیم گوید به نقل از سکری که نام ابی ثابت محمد است و لغوی است و درک صحبت فصحای اعراب...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن ابی صفیة، ابوحمزه . صحابی است .
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اثلة الانصاری الاوسی . صحابی است . او در غزوه ٔ خیبر درجه ٔ شهادت یافت .
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اسلم البنانی مکنی به ابومحمد. تابعی و صاحب حسن بصری و انس بن مالک است . صاحب صفةالصفوة از بکربن عبداﷲ روایت کند که ثابت البنانی پارساترین مردم زمان خود بود و نیز از سهل بن اسلم آورده است که اسلم هر شب سیصد رکعت نماز میکرد هم...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اسلم بن عبدالوهاب الحلبی النحوی مکنی به ابی الحسین خازن . صاحب طبقات از ذهبی آورده است که ثابت یکی از کبار نحویین و شیعی و متولی خزانه ٔ سیف الدوله بحلب بود و او راست کتابی در تعلیل قرائت عاصم . و اسماعیلیه او را به تهمت تصن...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن اقرم بن ثعلبةبن عدی بن العجلان البلوی حلیف الانصار. ابن حجر در کتاب الاصابة گوید: موسی بن عقبة او را صحابی بدری شمرده است . ارباب مغازی متفق اند که ثابت بن اقرم در عهد ابوبکر بدست طلیحةبن خویلد الاسدی کشته شد و پس از آنکه طل...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الحسین بن شراعة التمیمی مکنی به ابی طالب . یاقوت در معجم الادباء از شیرویه روایت کند که او از ابن سلمة و ابن عیسی و ابوالفضل محمدبن عبداﷲ الرشیدی و منصور بن رامش و ریحانی و جز آنان روایت کرده است و من از او روایت شنیدم و او ...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الزبیربن هشام بن عروة. مرزبانی در الموشح او را از جمله ٔ روات اخبار ابوالعتاهیه شاعر ذکر کرده است .
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن النعمان الحارث بن عبد رزاح بن ظفر الأنصاری الظفری . او صحابی است .مؤلف کتاب الاصابة گوید ثابت درک غزوه ٔ احد و مشاهد دیگر کرده است و در جنگ جسر ابی عبید بشهادت رسید.
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن النعمان بن زیدبن عامربن سوادبن ظفرالأنصاری الظفری . ابن حجر گوید بقول ابوموسی این همان ثابت است که پیش از این ترجمه اش گذشت لکن ابوعمر میان آن دو فرق گذاشته است .