کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تیپ زدن
لهجه و گویش تهرانی
ژیگول کردن
-
تیپ ارتش
واژهنامه آزاد
بریگاد.
-
brigade axis of advance
محور پیشروی تیپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مسیرهای تعیینشده در منطقۀ عمل تیپ که در آن یگانهای تابعۀ تیپ به سمت دشمن پیشروی میکنند
-
تیپ و تیپچه
لغتنامه دهخدا
تیپ و تیپچه . [ پ ُ چ ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آلت گرفتن بلدرچین . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تیپ هوا کردن
لهجه و گویش تهرانی
دسته کبوتر را به هوا فرستادن
-
تَک و تیپ
فرهنگ گنجواژه
سر و وضع.
-
تیپ و تار
فرهنگ گنجواژه
موقعیت.به تیپ و تار هم زدن= دعوا کردن.
-
جستوجو در متن
-
brigades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیپ ها، تیپ، تشکیلات، دسته، فئه
-
بریگاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: brigade] (نظامی) berigād تیپ.
-
countertype
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد تیپ
-
thyroidless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون تیپ
-
سرتیپ
واژگان مترادف و متضاد
فرمانده تیپ
-
genotype
فرهنگ لغات علمی
ژنو تیپ
-
handsomeish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوش تیپ
-
labadist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوش تیپ