کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیَه اُفتادَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیَه اُفتادَن
لهجه و گویش بختیاری
tia oftâdan دیدن، به چشم آمدن.
-
واژههای مشابه
-
تیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بادیه، بر، بیابان، صحرا ≠ آبادی ۲. سرگردانی، ضلالت، گمراهی ۳. تکبر، خودبینی، خودپسندی ≠ تواضع، افتادگی
-
تیه
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (اِمص .) گمراهی ، سرگردانی . 2 - خودپسندی . 3 - (اِ.) بیابان بی آب و علف که در آن سرگردان شوند.
-
تیه
لغتنامه دهخدا
تیه . (ع مص ) تاه َ تیهاً؛ لاف زدن و تکبر نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از ناظم الاطباء) . تکبر کردن . (آنندراج ).
-
تیه
لغتنامه دهخدا
تیه . [ ت َی ْه ْ ] (ع مص ) گم کردن انسان راه را در بیابان . (ناظم الاطباء). || بلند و مرتفع گردیدن قصر. || لاف زدن و تکبر نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || قصدکردن کاری که مصاف با صواب نگردد. (ناظم الاطباء).
-
تیه
لغتنامه دهخدا
تیه . [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] (اِخ ) بیابانی که موسی (ع ) با دوازده سبط بنی اسرائیل که هر سبط پنجاه هزار نفر بودند، در آن بیابان مدت چهل سال سرگردان بود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بادیةالتیه . در شبه جزیره ٔ سینا. یا جبل التیه . بیابانی که قوم موسی در...
-
تیه
لغتنامه دهخدا
تیه . [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] (ع ص ، اِ) زمینی که در آن مردم گم شوند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیابانی که رونده در آن هلاک شود. (آنندراج ). بیابان . ج ، اتیاه . (ناظم الاطباء) : از عشق ساز بدرقه پس هم به نور عشق از تیه لا به منز...
-
تیه
لغتنامه دهخدا
تیه . [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] (ع مص ) گمراه گردیدن ورفتن به هر جای سرگردان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). حیران شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
-
تیه
لغتنامه دهخدا
تیه . [ ی ِ ] (اِخ ) شهری به سنگال افریقا و در حوالی سن لوئی است که 42500 تن سکنه و معادن فسفات دارد. (از لاروس ).
-
تیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَتیاه] [قدیمی] tih بیابان شنزار و بیآبوعلف.
-
تیه
واژهنامه آزاد
(بختیاری) |تی یه| چشم.
-
تیه
واژهنامه آزاد
(لری؛ خرم آباد، ماژین و...) تیَه؛ چشم.
-
تیَه (ز)
لهجه و گویش بختیاری
tia چشم.
-
تیَه اِسبید
لهجه و گویش بختیاری
tia-esbid چشم سفید، بىحیا.