کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تینه
/tine/
معنی
۱. آب دهان.
۲. (زیستشناسی) = تنیده
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تینه
لغتنامه دهخدا
تینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آب دهن را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آب دهن و تف . || تار عنکبوت . (ناظم الاطباء).
-
تینه
لغتنامه دهخدا
تینه . [ ن ِ ] (اِخ ) اسروشنه . و آن نام شهری است به ماوراءالنهر.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به اسروشنه شود.
-
تینه
لغتنامه دهخدا
تینه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دلارستاق است که در بخش لاریجان شهرستان آمل واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
تینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tine ۱. آب دهان.۲. (زیستشناسی) = تنیده
-
واژههای مشابه
-
تینة
لغتنامه دهخدا
تینة. [ ن َ ] (ع اِ) یکی تین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). واحد تین ؛ یعنی یکدانه انجیر. (ناظم الاطباء). یک انجیر تازه و تر. (آنندراج ). || دبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دُبُر. انجیره . کون . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تينة
دیکشنری عربی به فارسی
انجير , چيز بي بها , ارايش , صف ارايي
-
اکیزه تینه
فرهنگ واژههای سره
دماسبیان
-
اصحاب تینة
لغتنامه دهخدا
اصحاب تینة. [ اَ ب ِ ن َ ] (اِخ ) اصحاب التینة. جهشیاری در ذیل عنوان ایام منصور آرد: عبدالملک بن حمید مولای حاتم بن نعمان باهلی از مردم حران ، کاتب ابوجعفر منصور بود و از کاتبانی بشمار میرفت که بر دیگران تقدم داشت . روزی وی در روزگار بیکاری در حران ب...
-
جستوجو در متن
-
انجیر
دیکشنری فارسی به عربی
تينة
-
چیز بی بها
دیکشنری فارسی به عربی
تينة
-
صف ارایی
دیکشنری فارسی به عربی
تشکيل , تينة
-
ارایش
دیکشنری فارسی به عربی
تجمع , تزيين , تشکيل , تينة , ثقل , ثوب , حلية , زينة , ضمادة , طلب , مرحاض
-
غیاثی
لغتنامه دهخدا
غیاثی . [ ] (اِخ ) محمدبن حسین غیاثی بصری ، مکنی به ابوعلی . از عیسی بن اسماعیل تینه روایت کند، و ابوبکر صولی از او روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 184).