کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
داماس تیم
لغتنامه دهخدا
داماس تیم . (اِخ ) پسر کان دول یکی از معروفترین کسانی که پس از فرماندهان بحریه خشایارشا در لشکرکشی بیونانی نامش درخورذکر بوده است . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 742 شود.
-
عضو تیم
دیکشنری فارسی به عربی
عضو الفريق
-
تیم ملی
واژهنامه آزاد
گروهاد نَفانی.
-
اجتماع افراد یک تیم
دیکشنری فارسی به عربی
تلملم
-
تِیَم بِس افتاد
لهجه و گویش بختیاری
tiam bes oftâd دیدمش، چشمم به او افتاد.
-
واژههای همآوا
-
طیم
لغتنامه دهخدا
طیم . [ طَ ] (ع مص ) سرشتن خدای کسی را بر نیکوئی . یقال : طامه اﷲ علی الخیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصدر «طامه اﷲ علی الخیر»؛ ای جبله . (تاج المصادر بیهقی ). || نیکوکار شدن . یقال : طام فلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
teams
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیم ها
-
A-team
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک تیم
-
team up
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیم
-
double-team
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دو تیم
-
first team
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیم اول
-
کاروانسرا
واژهنامه آزاد
تیم.
-
goal 2
گُل 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] امتیازی که پس از عبور توپ از دروازه یا سبد یک تیم به تیم مقابل تعلق گیرد
-
football team
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیم فوتبال