کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تیمن
/tayammon/
معنی
۱. تبرک جستن.
۲. مبارک بودن؛ میمنت داشتن.
۳. امری یا چیزی را به فال نیک گرفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تبرک، خجستگی، فرخندگی، میمنت ≠ گجستگی، نحوست
۲. همایون داشتن، فرخنده شمردن
۳. تبرک جستن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیمن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تبرک، خجستگی، فرخندگی، میمنت ≠ گجستگی، نحوست ۲. همایون داشتن، فرخنده شمردن ۳. تبرک جستن
-
تیمن
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ مُّ) [ ع . ] (مص ل .) همایون داشتن ، خجسته داشتن .
-
تیمن
لغتنامه دهخدا
تیمن . [ ت َ ی َم ْ م ُ ] (ع مص ) تبرک . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). تبرک کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بابرکت شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به فرخندگی گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). به فرخی و فرخندگی...
-
تیمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tayammon ۱. تبرک جستن.۲. مبارک بودن؛ میمنت داشتن.۳. امری یا چیزی را به فال نیک گرفتن.
-
واژههای مشابه
-
تیمن و تبرک
فرهنگ گنجواژه
فرخندگی.
-
جستوجو در متن
-
thymene
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیمن
-
فرخندگی
واژگان مترادف و متضاد
تبرک، تیمن، مبارکی، میمنت، یمن ≠ نحوست
-
متیمن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motayammen ۱. متبرک؛ بابرکت.۲. کسی که تبرک و تیمُّن جوید.
-
ذونباح
لغتنامه دهخدا
ذونباح . [ ن ُ ] (اِخ ) زمینی است درشت بلند در شربة نزدیک تیمن . (منتهی الارب ). حزم من الشربةقرب تیمن و هی هضبة من دیار فزارة. (تاج العروس ).
-
تبرک
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیمن، خجستگی، شگون، میمنت، خوشیمنی، همایونی ≠ گجستگی، بدیمنی ۲. برکتیابی
-
تیمناً
لغتنامه دهخدا
تیمناً. [ ت َ ی َم ْ م ُ نَن ْ ] (ع ق ) بطور میمنت و برکت . برای تیمن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
تیمنات
لغتنامه دهخدا
تیمنات . [ ت َ ی َم ْ م ُ ] (ع اِ) ج ِ تیمن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
متیمن
لغتنامه دهخدا
متیمن . [ م ُ ت َ ی َم ْ م ِ ] (ع ص ) متبرک و با برکت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تیمن و ماده ٔ بعد شود.