کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیممگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیممگاه
لغتنامه دهخدا
تیممگاه . [ ت َ ی َم ْ م ُ ] (اِ مرکب ) تیممگه . جای تیمم . خاک پاکیزه ای که بر آن تیمم توان کرد. خاکی خشک و عاری از رطوبت : دجله ز تف آه خود، کردم تیممگاه خودبغداد را در راه خود از دیده طوفان دیده ام . خاقانی .شده ست از آه دریاجوشش من تیممگاه عیسی ق...
-
جستوجو در متن
-
تیممگه
لغتنامه دهخدا
تیممگه . [ ت َ ی َم ْ م ُ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) تیممگاه : ز آتشین آه بن دریا راچون تیممگه عطشان چه کنم . خاقانی .اگر بوی خشمش برد مغز دریاتیممگهی در بیابان نماید. خاقانی .رجوع به تیمم و ماده ٔ قبل شود.