کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیمره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیمره
واژهنامه آزاد
تِیمَرِه:منطقه ای است بسیار کهن در محدوده شهرهای گلپایگان، خمین و محلات فعلی واقع در همسایگی روستای رباطمراد، که دارای سنگ نگاره (هنر صخره ای)هایی با قدمت چند ده هزار ساله می باشد.
-
واژههای مشابه
-
تیمرة
لغتنامه دهخدا
تیمرة. [ ت َ م ُ رَ ] (اِخ ) تیمرةالکبری و تیمرةالصغری ، دو ده است به اصفهان . (منتهی الارب ). در اصفهان 60 روستای قدیمی غیر از روستاهای جدید وجود داشت و تیمرةالکبری و تیمرةالصغری در شمار آن روستاها ذکر شده است . (از معجم البلدان ). در تاریخ قم چند ج...
-
جستوجو در متن
-
غری
لغتنامه دهخدا
غری . [ ] (اِخ ) به قول صاحب تاریخ قم آبی بود در قم که از جویهای «تیمره » و «انار» در وادی می انداختند، و غری همریشه با ایغار است و ایغار در لغت به معنی جمع واضافت است . یعنی آب تیمره و «انار» اضافت می کنند و جمع می گردانند با آب رودخانه ٔ قم . (تاری...
-
مره
لغتنامه دهخدا
مره . [ م ِ رَ / م ِرْ رَ ] (پسوند) ظاهراً مزید مؤخر امکنه قرار گیرد: تیمرة. سیمرة. صیمرة. قیمرة. رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
کبود دشت
لغتنامه دهخدا
کبود دشت . [ ک َ دَش ْ ] (اِخ ) نام پیشین محل قم بوده است . در تاریخ قم آمده است : «... آب تیمره و انار بدین زمین که امروز قبضه ٔ قم است جمع می شد... و بحوالی و جوانب آن انواع گیاه رسته شد و علفزار گشت چنانکه چراگاه دواب بود و روزگار از کثرت نبات و گ...
-
انار
لغتنامه دهخدا
انار. [ ] (اِخ ) نام رستاقی در قم و نیزوادی قم را میگفته اند. در تاریخ قم (ص 23) آمده است : انار در اصل اناربار بوده است بعد از آن اختصار کردند در او و گفتند انار، و انار اسم وادی قم بوده و بار اسم کنار وادی و رهگذر آن و این رستاق را اناربار نام کردن...
-
کومه
لغتنامه دهخدا
کومه . [ م َ / م ِ ] (اِ) با ثانی مجهول ، خانه ای را گویند که از نی و علف سازند و گاهی پالیزبانان در آن نشسته و محافظت فالیز و زراعت کنند و گاهی صیادان در کمین صید نشینند. (برهان ). خرگاهی که از چوب و علف در صحرا سازند و پالیزبانان و مزارعان در آن نش...
-
مجمع
لغتنامه دهخدا
مجمع. [ م َ م َ / م َ م ِ ] (ع اِ) جای گرد آمدن . ج ، مجامع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). محل اجتماع و محل گرد آمدن . (ناظم الاطباء). گرد آمدنگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فلما بلغا مجمع بینهمانسیا حوتهما فاتخذ سبیله فی البحر سر...
-
دست یافتن
لغتنامه دهخدا
دست یافتن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از ظفر یافتن و مستولی گردیدن و به مراد رسیدن و غالب شدن باشد. (برهان ). غالب شدن . (غیاث ). ظفر یافتن و غالب شدن . (انجمن آرا) (آنندراج ). مستولی شدن . سلطه . چیره شدن . فائزشدن . فوز یافتن . توفیق . ملک . موفق...
-
احنف
لغتنامه دهخدا
احنف . [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن قیس معاویةبن حصین بن عبادةبن نزال بن منقربن عبیدبن الحارث بن عمروبن کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم التمیمی . نام او ضحاک و بقولی صخر و کنیت او ابوبحر است و بردباری و حلم را در عرب و فارس بدو مثل زنند و احلم من الأحنف گویند...
-
اصل
لغتنامه دهخدا
اصل . [ اَ ] (ع اِ)والد: فلان لا اصل له و لا لسان . ج ، اصول . کسایی گوید:اینکه گویند لا اصل له و لا فصل ، اصل بمعنی والد و فصل بمعنی ولد است ، یا اصل حسب است و فصل لسان . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). پدر. (لغت خطی ). ج ، آصُل . ...