کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیمار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تیمار کردن
مترادف و متضاد
۱. پرستاری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن
۲. خدمت کردن
۳. غمخواری کردن
دیکشنری
groom, minister, nurse, serve, tend
-
جستوجوی دقیق
-
تیمار کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرستاری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن ۲. خدمت کردن ۳. غمخواری کردن
-
تیمار کردن
لغتنامه دهخدا
تیمار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب )پرستاری کردن . (از ناظم الاطباء). تعهد و غمخواری و حراست و مواظبت حال کسی کردن . توجه و مراقبت کردن ازکسی یا بیماری یا چیزی : و چون او نیز از دنیا برفت پسر او احمدخان پادشاه شد. این شمس آباد راتیمار نکرد تا خراب شد. ...
-
تیمار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عريس
-
واژههای مشابه
-
UHT treatment, ultra-high temperature treatment
تیمار فرادمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] حرارتدهی مستقیم یا غیرمستقیم مادۀ غذایی پیش از بستهبندی برای کشتن همۀ ریزاندامگانهای فاسدکنندۀ آن
-
بی تیمار
لغتنامه دهخدا
بی تیمار. (ص مرکب ) بی پرستار و غمخوار. (ناظم الاطباء).
-
تیمار بردن
لغتنامه دهخدا
تیمار بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غم خوردن . اندوه بردن : چه باید رفته را اندوه خوردن همان نابوده را تیمار بردن . (ویس و رامین ).مرا که دانش از آغاز خویشتن نبودچه دانم از پس انجام چون برم تیمار.ناصرخسرو.
-
تیمار خوردن
لغتنامه دهخدا
تیمار خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) اندوه و غم خوردن . خود را در رنج و غم انداختن از بهر کسی یا چیزی : بیامد بر کردیه پر ز دردفراوان ز بهرام تیمار خورد. فردوسی .به شیده چنین گفت کای پرخردسپاه تو تیمار تو کی خورد. فردوسی .بپرسید و بسیار تیمار...
-
جستوجو در متن
-
groomed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب شده، تیمار کردن، اراستن، زیبا کردن، داماد شدن
-
قشو،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
شانه خاراندن، تیمار کردن چارپا/آراستن.
-
groom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داماد، مهتر، مرد، تیمار کردن، اراستن، زیبا کردن، داماد شدن
-
grooms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داماد، مهتر، مرد، تیمار کردن، اراستن، زیبا کردن، داماد شدن
-
عريس
دیکشنری عربی به فارسی
مرد , مهتر , داماد , تيمار کردن , اراستن , زيبا کردن , داماد شدن
-
توجه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. التفات کردن، اعتنا کردن، مراعات کردن، رعایت کردن ۲. روی آوردن ۳. تیمار داشتن، غمگساری کردن، غمخواری کردن ۴. دلسوزی کردن ۵. دقت کردن